22
مرداد

روش‌های امام حسین(ع)در تربیت اخلاقی پیروان:شناساندن حقیقت دنیا‌

شناخت روش­‌های مطلوب تربیتی، مهم‌ترین مسئله متولیان هدایت جامعه است؛ زیرا با چنین شناختی می‌توانند از توانمندی‌های بالقوه و استعدادهای درونی اعضای جامعه هدف به نحو مطلوب بهره‌برداری کنند. داشتن روش درست تربیت، موجب می‌شود مربی بتواند انسان‌هایی را تربیت کند که به نحو روشمند از تاریکی گمراهی خارج شوند، در پرتو نور هدایت قرار گیرند، سبک زندگی آنان چنان شود که قدرت نظارت بر خود و توان بازنگری در اعمال خویش را تحصیل کنند و حداکثر کارایی را برای تغییر شرایط محیطی خویش به منظور استفاده بهینه از توانمندی‌های فطری و امکانات محیطی به­دست آورند. بر اساس اعتقاد ما عالی‌ترین روش تربیتی برای تأمین این نیاز، روش ائمه اطهار: است که حضرت سیدالشهدا، امام حسین(ع) یکی از آن انوار طیبه است. آن حضرت در طول زندگی خود در مقام مربی کارکردهای تربیتی روشمندی داشته که در سخن و رفتارشان جلوه کرده است.

 

 

شناخت حقیقت دنیا، عنصر بسیار مهمی در تغییر رفتارهای انسان و جهت‌گیری اوست. بسیاری از مشکلات جامعه، از نشناختن حقیقت دنیا و وابستگی شدید به دنیا نشأت گرفته است. امام حسین(ع) در چند بیت شعر حقیقت دنیا و ارزش آن را چنین بیان کرده ­است:

فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْيَا تُعَدُّ نَفِيسَةً

فَإِنَّ ثَوَابَ اللَّهِ أَعْلَى وَ أَنْبَلُ

وَ إِنْ تَكُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِئَتْ

فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّيْفِ فِي اللَّهِ أَفْضَلُ‏

وَ إِنْ تَكُنِ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً

فَقِلَّةُ سَعْيِ الْمَرْءِ فِي الْكَسْبِ أَجْمَلُ

وَ إِنْ تَكُنِ الْأَمْوَالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُهَا

فَمَا بَالُ مَتْرُوكٍ بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَل‏

«اگرچه زندگی این دنیا از نظر گروهی بسیار با ارزش است، ولی آخرت که جهان پاداش الهی است، برتر، والاتر و با ارزش‌تر است و اگر این بدن‌ها برای مرگ آفریده شده است، پس کشته شدن انسان در راه خدا از همه چیز پسندیده‌تر است، و اگر روزی‌ها مقدّر و تقسیم شده استِ پس هر چه انسان در کسب ثروت کم‌حرص‌تر باشد، نیکوتر است و اگر جمع‌ کردن‌ اموال‌ برای‌ ترک‌ کردن ‌است، بنابراين‌ به‌ آنچه‌ ترک‌ خواهد شد؛ چرا بايد بخل‌ ورزيد و آن‌ را صرف‌ نکرد».

زیبایی و لطافت این بیان، در ذهن شنونده خاطره می‌سازد و در تربیت اخلاقی او نقش سازنده‌ای دارد.

منبع:روش‌های امام حسین(ع)در تربیت اخلاقی پیروان/فرج‌الله میرعرب


free b2evolution skin
22
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام قسمت دوازدهم ((صاحب کرامت بودن))

خصیصه دوازدهم اصحاب و بنی هاشم ((صاحب کرامت)) بودن است، که پس از واقعه عاشورا تاکنون از آنان متجلی شده است، گره کور مردان و زنان ولایت مدار با توسل به انان باز شده و خواسته آنان به استجابت رسیده است و یکی از دلایل ماندگاری نام و یاد حماسه سازان واقعه عاشورا همین خصیصه ((کرامت)) است که حق تعالی به آنان کرامت نموده است، حقیقت این خصیصه زمانی قابل فهم خواهد بود که دو نکته قرآنی به درستی توضیح داده شود؛

 

 

نکته اول؛ هرچند معجزه و کرامت در خارق العاده بودن مشترکند ولی از چند جهت باهم فرق دارند همین موجب می شود که بگوییم: هر صاحب معجزه ای صاحب کرامت‌ است؛ ولی هر صاحب کرامت صاحب معجزه نیست و آن این که:

اولا: معجزه همراه با ادعای نبوت و امامت همراه است و صاحب معجزه آن عمل خارق العاده را انجام می‌دهد تا مردم او را به عنوان پیامبر و امام تصدیق کنند، پیامبر اکرم قرآن را می آوردند تا مردم نبوتش را بپذیرند، و امام سجاد علیه السلام از کعبه می خواهند تا امامت شان را تصدیق کنند تا محمد حنفیه، امامت شان را تصدیق نماید.

ثانیا: معجزه همراه با تحدی و مقابله به مثل است پیامبر اکرم ص برای همیشه تاریخ می فرمایند: “فاتوا بسوره من مثله” و حضرت امام سجاد(ع) به عمویش می فرمایند: “اگر تو امامی از کعبه بخواه تا امامت تو را تصدیق کند".

ثالثا: معجزه در جایی معنا پیدا می کند که جنبه هدایت و ارشاد وجود دارد و به همین دلیل امام و پیامبر به دنبال مردم می روند؛ ولی کرامت اصولا در جایی است مردم شخص را باور دارند؛ ولی با توسل به صاحب کرامت می خواهند گره کور در زندگی شان باز شود.

نکته دوم؛ منشاء بالذات معجزه خدا است، طبیعی است خدایی که بنده ای را مامور به رسالتی کرد بایست چنین قدرت ولایی و تکوینی را در او ایجاد کند تامردم ادعای وی را بپذیرند و الا نقض غرض خواهد بود؛ولی در کرامت این بنده است که با سلوک و تقربش به جایی می رسد که می شود مظهر اسماءالحسنی و آیینه جمال و جلال الهی و صبغه و رنگ الهی پیدا می کند.

هر چند اتحاد با ذات و صفات خدا پیدا نمی کند؛ ولی آثار صفات حق تعالی در او متجلی می گردد و او هرگز خداوندگار نیست و خالق نظام هستی نمی باشد؛ ولی خداوند کار است و به اذن حق تعالی همان کار خدا را می کند.ازهمین رو درحدیث قرب نوافل درفضیلت نماز شب آمده است:((.ما تَقَرَّب عبد إلیَّ بشی‌ء أحبَّ إلیَّ ممّا افترضتُ عَلیه و إنّهُ لیتقرّبُ إلیَّ بالنّافلةِ حتّی اُحبَّهُ فإذا أحببتُه کنتُ سَمْعَهُ الّذی یَسمعُ بهِ و بصرَهُ الّذی یُبصُر بها و لسانهُ الذی ینطقُ به ویده التی یَبطشُ بها…(بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۴)؛همواره بنده مؤمن به من نزدیک می‌شود تا آنکه من او را دوست می‌دارم؛ یعنی اگر تا کنون او محبّ و من محبوب بودم اکنون من محبّ او و او محبوبِ من می‌شود و چون من محبّ او شدم، من در مقام فعل، گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و دیده او که با آن می‌بیند و زبان او که با آن سخن می‌گوید و دست او که با آن حمله می‌کند؛ یعنی او با گوش، چشم، زبان و دست الهی می‌شنود و می‌بیند و سخن می‌گوید و کار می‌کند)) ازهمین روست مسيح می‌ فرماید:أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ” (آل‌عمران، آیه ۴۹).

نکته سوم؛ قرآن کریم همانگونه که از کریمی چون مسیح صاحب معجزه نام می برد و در ایه (۴۶) سوره آل عمران می فرماید:
“وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ مِنَ الصَّالِحِينَ‌"آن فرزندى كه به تو بشارت داده شد در گهواره، (به اعجاز) و در ميانسالى (به وحى) با مردم سخن مى‌گويد و از شايستگان است.

در همان حال ازکریمه ای چون مریم صاحب کرامت نام می برد و در آیه (۳۷)می فرماید:
“كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ‌"هرگاه زكريّا در محراب عبادت بر مريم وارد مى‌شد، خوراكى (شگفت‌آورى) نزد او مى‌يافت. مى‌پرسيد: اى مريم اين (غدا و خوراك تو) از كجاست؟! مريم در پاسخ مى‌گفت: آن از نزد خداست. همانا خداوند به هركس كه بخواهد بى‌شمار روزى مى‌دهد)).

از اینکه قرآن کریم کرامت حضرت مسیح را در کنار کرامت حضرت مریم قرار داده است می یابیم که از نظر قرآن کریم جنسیت زن یا مرد در خارق العاده بودن کرامت و معجزه دخالت ندارد، آنچه زمینه سازاست تعبد و قرب به خداست.
اصحاب و اهل بیت سید الشهداء علیه السلام هر چند پیامبر و امام نیستند؛ ولی صاحب کرامت اند. کمتر کسی دیده می شود در مقام “اضطرار و انقطاع” قرار داشته باشد و متوسل به آنان بشود ولی مورد لطف کرامت آنان قرار نگیرد، توسل و حاجتش برآورده نشود و گره کور در زندگیش گشوده و باز نشود و همین خصیصه است که اصحاب سید الشهداء در دل و جان مردم زنده اند و فراموش نمی شوند.

پس جادارد که بگوییم و بخوانیم ((اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ)).

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام 


free b2evolution skin
21
مرداد

نکات طلایی برای پیاده روی اربعین

قبل از این که نکات پیاده روی اربعین را برای شما در این مطلب به اشتراک بگذاریم، واجب است که ابتدا درباره ی مقصد نکاتی مهم را برای شما بیان نماییم. بر هیچ کس پوشیده نیست که کشور عراق نزدیک به ۲ دهه است که درگیر جنگ است و مشکلاتی برای آن وجود دارد اما به هر حال در طول سالیان سال این مسئله ثابت شده است که نه جنگ و نه چیز دیگری حریف عشق محبان اهل بیت (ع) نمی شود و زائرین بالاخره راهی را برای زیارت معصومین (ع) پیدا خواهند نمود.

 

 

 

البته نباید از این مورد بگذریم که در سال های اخیر این مسیر و شرایط حضور برای زائرین بسیار امن شده است و امکانات حضور و پذیرایی از زائرین نیز بالاتر رفته است و در کل، عزاداری در ماه محرم هر سال بسیار باشکوه ‌تر از سال قبل در این کشور برگزار می‌شود و این تجمع را به یکی از بزرگ ‌ترین تجمع ‌های مذهبی جهان تبدیل نموده است.

شهر کربلا فرودگاه بین المللی ندارد و به همین دلیل پروازهای بین المللی همگی به مقصد فرودگاه بین المللی نجف انجام می گیرد.

برای اقامت در شهر کربلا پیشنهاد می کنیم تا به هاستل های این شهر نروید و در عوض از هتل ها که از ۲ ستاره تا ۵ ستاره با قیمت ها و خدمات متفاوت وجود دارد، استفاده نمایید. از نظر خورد و خوراک، پیشنهاد می کنیم تا از صبحانه، ناهار و شام را تهیه نمایید تا از مواد غذایی با کیفیت استفاده نمایید.

به این نکته در بین نکات پیاده روی اربعین توجه داشته باشید که شما روزی ۷ الی ۸ ساعت پیاده روی دارید و باید برای این مدت پیاده روی، برنامه ریزی درستی داشته باشید. حال به اتفاق یکدیگر، طلایی ترین توصیه ها برای نکات پیاده روی اربعین را برای شما بیان نماییم.


اولین نکته ای که باید درباره ی نکات پیاده روی اربعین رعایت نمایید این است که لباس های راحت و سبک و البته مناسب بپوشید. تو جه داشته باشید که شما قرار است پیاده روی ۳ روزه ای داشته باشید و در طول راه باید از همه نظر راحت باشید.
پیش از سفر واکسن مننژیت تزریق کنید. معمولا ۱۰ روز قبل از شروع سفر، زمان مناسبی برای تزریق این واکسن است.
سعی کنید از شلوار و یا لباس هایی از جنس لی و با پلاستیکی استفاده ننمایید.
حتما کفش مناسب (ترجیحا کتونی و یا کفش های مناسب پیاده روی)، شارژر و پاوربانک، عینک آفتابی، کرم ضد آفتاب با SPF بالا، کوله پشتی که در عین حال سبک، مقاوم و جادار باشد و مقداری پول که یا دینار باشد و یا دلار را به همراه داشته باشید.
می توانید یک عدد کیف کمری، کرم ضد سوختگی و یا پودر بچه، چند عدد چسب زخم، یک جفت جوراب اضافه و دستمال کاغذی را نیز به همراه داشته باشید.
با این که بالاتر توضیح دادیم اما با توجه به فصلی که در آن قرار داریم؛ یک لباس گرم و سبک، چند جفت جوراب پشمی و معمولی، دستکش و کلاه را به همراه داشته باشید.

اگر یک کیسه خواب به همراه داشته باشید، ضرر نخواهید کرد.
یکی از مشکلات رایج پیاده روی تاول است. اگر این اتفاق برایتان رخ داد از دستکاری کردن آن خودداری کنید و با بتادین یا الکل آن را ضدعفونی کنید.
از آن جایی که در عراق زیاد باد می آید و شما هم در مسیری صحرایی هستید، برای جلوگیری از ورود گرد و خاک به مجرای تنفسیتان از ماسک استفاده نمایید.
به قوانین کشور عراق حتما احترام بگذارید.
پیشنهاد می کنیم که رَم و حافظه ی گوشی خود را قبل از سفر خالی کنید.
 

قبل از این که به صورت رسمی برای شروع پیاده روی کربلا اقدام کنید، آمادگی جسمانی خود را بسنجید و ببینید که آیا از نظر جسمانی این توانایی را دارید یا نه.
حتما اگر داروی خاصی مصرف می کنید، به مقدار مدت حضورتان در کشور عراق به همراه خود ببرید.
دقت داشته باشید تا حتما مهر ورود و خروج کشور عراق در پاسپورت شما ثبت شود.
از مدارک شناساییتان بسیار زیاد مراقبت کنید و نگذارید تحت هیچ شرایطی مفقور شوند.
در نکات پیاده روی اربعین به این نکته توجه داشته باشید که از صفحه ی اول گذرنامه و صفحه ی ویزای خود به وسیله ی دوربین موبایلتان عکس بگیرید تا اگر مشکلی برای مدارکتان پیش آمد، به شما کمک نماید.

 
از افراد ناشناس به هیچ عنوانی هدیه و یا چیزی نگیرید.
توجه داشته باشید که هر ۳ کیلومتری که می روید، یک مرکز گزارش گمشدگان وجود دارد. اگر گم شدید، قبل از سفر با همراهانتان مثلا قرار بگذارید تا در کنار این ستون ها و یا مرکز گمشدگان در این صورت همدیگر را ملاقات نمایید.
بانوانی که می خواهند به کربلا بروند باید در نکات پیاده روی به کربلا حتما به این نکات توجه داشته باشند که با توجه به عرف جامعه ی کشور عراق، چادر مشکی به سر داشته باشند.
به همراه خود صابون و یا مایع دستشویی شخصی به همراه داشته باشید و در زمان استفاده از سرویس های بهداشتی و قبل از غذا خوردن، دست‌ها را با آب و صابون بشویید. ژل دست و دستمال مرطوب هم کمک کننده های موثری هستند.
از جمله آداب مهم غذا خوردن در هنگام پیاده روی برای جلوگیری از مشکلات روده و سنگینی این است که قبل و بعد از غذا مقداری نمک بخورید، تا زمانی که کاملا گرسنه نشده اید، سراغ غذا خوردن نروید، قبل از سیری کامل از غذا خوردن دست بکشید.
پیشنهاد می کنیم که اگر در طول پیاده روی به هر دلیلی دچار مشکلات روده و یا هضم شدید، مقداری از گیاهان خشک شده ای همچون: نعنا، پونه، آویشن، بابونه، زنیان و یا دیگر گیاهان را به همراه داشته باشید تا در صورت وجود مشکل در یک لیوان آب جوش آن ها را بریزید و پس از ۱۵ الی ۲۰ دقیقه میل نمایید.

از جمله خوردنی های نکات پیاده روی اربعین این است که اگر یکسری از خوراکی ها همچون خرما، کشمش و دانه های روغنی که انرژی زا و غیرفاسد شدنی هستند در طول این پیاده روی با شما باشند، بد نیست.
به شایعات توجه نکنید.
اگر می خواهید از جدیدتری اتفاقات مرتبط با زیارت زائران و وضعیت راه ها با خبر شوید، از رادیو اربعین استفاده نمایید. موج این رادیو را برر روی موج اف ام ردیف ۹/۹۱ مگاهرتز در شهر نجف و روی موج اف ام ردیف ۹/۹۰ مگاهرتز در شهر کربلا دریافت نمایید.
در بین نکات پیاده روی اربعین این را به خاطر داشته باشید که امکان استفاده از وای فای در تمامی طول مسیر برای شما برقرار است و از امکان اینترنت سیم کارت های عراقی (آسیا سل) نیز می توانید استفاده نمایید.
توجه داشته باشید که لزوم به خاطر سپردن آدرس موکب و کسب اطلاعات لازم با توجه به تشابه فراوان مواکب مختلف و حتی آدرس دقیق و اخذ کارت موکب باید از سوی زائران صورت پذیرد.
بیشتر از موعد مقرر برای این مراسم در کربلا اقامت نکنید زیرا دچار مشکلات بعد از مراسم خواهید شد زیرا به طور مثال، معمولا از بعد از ظهر اربعین موکب های عراقی جمع خواهند شد.


free b2evolution skin
20
مرداد

امام سجاد در مجلس یزید

جواب امام سجاد علیه السلام به شماتت دشمنان

 

 

مورخین نوشته اند: ابراهیم پسر طلحه (از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام بود. خود را به کاروان اسرای اهل بیت رساند. چون علی بن الحسین علیهما السلام را دید، از حضرت پرسید:

علی بن الحسین علیهما السلام! حالا چه کسی پیروز است؟ (گویا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با علی ابن ابی طالب علیهما السلام را در برابر چشمانش مجسم کرد و از روی انتقام جویی چنین گفت.)

امام سجاد علیه السلام فرمود:

«اگر می خواهی بدانی ظفرمند کیست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.» 

پاسخ کوتاه، اما کوبنده امام سجاد علیه السلام به پسر طلحة بن عبیدالله، پیامی ژرف به همراه داشت. به او فهماند که جنگ ما در گذشته و حال برای عزت و قدرت دنیایی نبود که اکنون ما شکست خورده باشیم و تو و یزید فاتح باشید. قیام ما برای زنده ماندن پیام وحی و رسالت بود و تا زمانی که از ماذنه ها، ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان برای نماز خویش در اذان و اقامه، این شعارها را تکرار کنند، ما پیروزیم.

امام سجاد در مجلس یزید
یزید بن معاویه - لعنة الله علیه - که از پیروزی سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا می دانست، دستور برپایی مجلسی را داد تا با تشریفات خاصی اسیران اهل بیت علیهم السلام را وارد کنند و او اهل بیت را تحقیر کند. ماموران دربار موظف شدند که قافله اسرا را با ریسمان به یکدیگر ببندند و علی بن الحسین علیهما السلام را که بزرگ ایشان بود، با زنجیر ببندند و وارد مجلس یزید کنند. مراسم اجرا شد. کاروان اسیران، وارد مجلس یزید شدند. غبار غم و اندوه و درد بر چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادی بر چهره یزید و اطرافیانش نمایان بود. امام زین العابدین علیه السلام سکوت را جایز ندانست. همین که چشم مبارکش به چهره خبیث یزید افتاد فرمود:

«انشدک الله یا یزید ما ظنک برسول الله لو رانا علی هذه الحالة;  ای یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»

امام علیه السلام با کوتاه ترین جمله، بلندترین پیام را به حاضرین در مجلس یزید منتقل می کند.

مردم شام که یزید را خلیفه رسول الله صلی الله علیه وآله می دانستند و برای پیامبرصلی الله علیه وآله احترام قائل بودند، با این فرمایش امام علیه السلام از خود می پرسند: مگر میان اسیران با پیامبر نسبتی هست؟

سخنان امام سجاد علیه السلام چنان ضربه ای بر ارکان حکومت یزید وارد کرد که سبب رسوایی او شد و او دستور داد غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زین العابدین علیه السلام باز کنند.

یزید همچنان مست غرور است. چون ماموران سر سیدالشهداء را پیش یزید گذاردند، به شعر حصین بن حمام مری تمثل جست:

«یغلقن هاما من رجال اعزة

علینا و هم کانوا اعق و اظلما;

[شمشیرها] سر مردانی را می شکافند که نزد ما گرامی هستند [ولی چه می توان کرد که] آنان در دشمنی و کینه توزی پیش دستی کردند!»

امام سجاد علیه السلام در جواب یزید فرمود: «ای یزید! به جای شعری که خواندی، این آیه را از قرآن بشنو که خداوند می فرماید:

«ما اصابکم من مصیبة فی الارض و فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر. لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لایحب کل مختال فخور»;  «نرسد هیچ مصیبتی در زمین و نه در جان های شما مگر آن که در لوح محفوظ است پیش از آن که آن را پدید آریم. به درستی که آن بر خدا آسان است، تا بر آنچه از شما فوت شد غمگین نشوید و به آنچه به شما داد شاد نشوید، خدا متکبران را دوست ندارد.»

یزید که منظور امام علیه السلام و پیام آیه را دریافته بود، به شدت خشمگین شد و در حالی که با ریش خود بازی می کرد، گفت: آیه دیگری هم در قرآن هست که سزاوار تو و پدر توست:

«و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»; «هر مصیبتی که به شما برسد، نتیجه دست آوردهای خود شماست و خدا بسیاری را عفو می کند.»

و سپس خطاب به علی بن الحسین علیه السلام گفت: علی، پدرت، پیوند خویشاوندی را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست، خدا با وی آن کرد که دیدی. 

امام سجاد علیه السلام مجددا آیه «ما اصابکم من مصیبة …» را تلاوت کرد.

یزید به پسرش (خالد) گفت: پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگوید و یزید مجددا آیه ای را خواند که قبلا متعرض آن شده بود.

یزید انتظار داشت که امام سجاد علیه السلام در برابر اهانت ها و کردار زشت او سکوت کند، ولی حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود:

«طمع نداشته باشید که ما را خوار کنید و ما شما را گرامی بداریم. شما ما را اذیت کنید و ما از اذیت شما دست برداریم. خدا می داند ما شما را دوست نداریم و اگر شما ما را دوست ندارید، سرزنشتان نمی کنیم.» 

یزید که به بن بست رسیده بود، گفت: راست گفتی لیکن پدر و جد تو خواستند امیر باشند. سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ریخت. سپس سخن قبلی خود را تکرار کرد که: علی، پدرت، خویشاوندی را رعایت نکرد و حق مرا نادیده گرفت و در سلطنت من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که دیدی.

علی بن الحسین علیه السلام فرمود: «ای پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول الله صلی الله علیه وآله در دست پدر من بود و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود: ای یزید! اگر می دانستی چه کرده ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان من چه آورده ای به کوه ها می گریختی و بر ریگ ها می خفتی و بانگ و فریاد بر می داشتی.» 

یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و از امام حسین علیه السلام و حضرت علی علیه السلام بد بگوید و او طبق دستورش عمل کرد.

امام سجاد علیه السلام از گستاخی خطیب برآشفت و فرمود:

«خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.»

هنگامی که سخنان خطیب مزدور به پایان رسید، امام سجاد علیه السلام خطاب به یزید گفت: «سخنگوی شما آن چه را خواست، به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن بگویم.»

ابتدا یزید رضایت نداد تا این که بنا به اصرار اطرافیان و حاضران در مجلس و یکی از فرزندان خلیفه، یزید به امام علیه السلام اجازه داد و گفت: منبر برو و از آن چه پدرت کرد، معذرت بخواه.

 

ادامه »


free b2evolution skin
20
مرداد

خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام قسمت دهم ((ادب در مقابل سیدالشهداء علیه السلام))

دهمین خصیصه اصحاب و بنی هاشم ((ادب درمقابل سید الشهد علیه السلام)) است و همین خصیصه راز ماندگاری، ستاره شدن و جاودانه ماندن نام و یاد آنان برای همیشه تاریخ شده است. فهم و درک این خصیصه مبتنی بربیان دو نکته‌ است؛

 

 

 

نکته اول؛ از آنجایی که قرآن خود ((ما دبه الله)) است اصرار و تاکید دارد که فرهنگ ((ادب)) در تمام سطوح جامعه ساری و جاری شود و مؤمنین به انسانهای مؤدب به آداب و رعایت به شؤنات شناخته شوند از همین رو رعایت ((ادب)) را در پنج مورد به عنوان قاعده واصل لاز م الاجراء می داند؛

نخستین ادب ((ادب در سلام)) است، چراکه از منظر آیات و روایات نه تنها سلام كردن،از رفتارى مستحب ولى پاسخ به آن واجب است، بلکه پاسخ سلام بایست باعبارتى بهتر و نيكوتر باشد «واِذَا حُيّيتُم بِتَحِيَّة فَحَيّوا بِاَحسَنَ مِنها‌…».(سوره نساء/4، 86..) 

دومین ادب ((ادب در ورود به خانه ديگران)) است که مؤمنان بايد هنگام ورود به خانه ديگران اجازه بگيرند و چنان‌چه به عللى به آن‌ها اجازه ورود داده‌ نشد، برگردند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُيوتـًا غَيرَ بُيوتِكُم حَتّى تَستَأنِسوا… فَلاتَدخُلوها حَتّى يُؤذَنَ لَكُم واِن قيلَ لَكُمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزكى‌…».(سوره نور/24، 27‌ـ‌28)

سومین ادب ((ادب نشستن درمجالس‌ عمومى)) است، از آداب اجتماعى مورد توجه قرآن، جا دادن به تازه واردان در مجالس عمومى است: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِذا قيلَ لَكُم تَفَسَّحوا فِى المَجلِسِ فَافسَحوا يَفسَحِ اللّهُ لَكُم… يَرفَعِ اللّهُ الَّذينَ ءامَنوا مِنكُم والَّذينَ اوتُواالعِلمَ دَرَجت‌…».(سوره مجادله،/58،11)
شأن نزول آيه درباره گروهى از شركت كنندگان در جنگ بدر است كه در «صفّه» بر پيامبر و يارانش وارد شدند. پيامبر دستور داد كه حاضران به آنان جاى دهند. برخى اين عمل پيامبر صلى الله عليه و آله را نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاشتن به پيش‌گامان جهاد و ايمان دانسته‌اند.

چهارمین ادب ((ادب ضيافت)) است، برخى مفسران از آيات قرآن كريم، آدابى را براى مهمان دارى استفاده كرده‌اندکه: پس از ورود مهمان بى‌درنگ به پذيرايى او مبادرت شود و مهمان كم‌تر در انتظار پذيرايى بماند و ميزبان، پنهانى و دور از چشم مهمان براى فراهم ساختن غذا اقدام كند تا او وى را از اين كار باز‌ندارد: «هَل اَتكَ حَديثُ ضَيفِ اِبرهيمَ المُكرَمين… فَراغَ اِلى اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمين». (ذاريات/51،24‌ـ‌26)
مهمان نيز نبايد بدون دعوت به خانه كسى برود و پس از پذيرايى و تناول غذا نيز بيش از حد معمول در خانه ميزبان نماند تا مزاحم او و خانواده‌اش نشود: «اِذا دُعيتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا‌…». (سوره احزاب/33،53)

پنجمین ادب ((ادب در امور جنسى)) که قران آن را مورد تأكيد قرارداده و تصريح به ((عناوين جنسى)) نکرده است بلکه براى مثال از عمل آميزش همواره با الفاظ كنايى مانند «رفث» (سوره بقره/2،187)، «لمس» (سوره مائده/5،6)، «مسّ» (سوره آل عمران/3، 47؛ سوره مريم/19، 16‌و‌20)، «اتيان» (سوره بقره/2،222)، «مباشره» (سوره بقره/2،187)، «دخول» (سوره نساء/4،23) و «قرب» (سوره بقره/2،222) استفاده كرده است.
يكى ديگر از آداب امور جنسى، عدم حضور در خلوتِ زن و شوهر است. بر اساس آيات قرآن، خدمت‌گزاران و كودكان بالغ موظفند هنگام ورود به اتاقى كه پدر و مادر در آن قرار دارند، اجازه بگيرند؛ (سوره نور/24، 58‌).

ششمین ادب قرآن بر آن تأكيد فراوان دارد، ((ادب برخورد با پدر و مادر)) است که در آياتى از قرآن سفارش به گفتار كريمانه با والدين و لزوم پرهيز از تندخويى با آنان میکند: «وقَضى رَبُّكَ اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِيّاهُ وبِالولِدَينِ اِحسنـًا اِمّا يَبلُغَنَّ عِندَكَ الكِبَرَ اَحَدُهُما اَو كِلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما وقُل لَهُما قَولاً كَريمـا × واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ‌…». (سوره اسراء/17، 23‌ـ‌24) برخى مفسّران مقصود از گفتار كريمانه را نخواندن آن‌ها به اسم دانسته‌اند.

حتی پدر و مادر بى‌ايمان نيز از نگاه قرآن داراى ارج ويژه‌اى هستند و رعايت ادب و ملاطفت با آن‌ها نيز لازم شمرده شده است: «و اِن جهَداكَ عَلى اَن تُشرِكَ بى ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِى الدُّنيا مَعروفـًا‌…».(سوره لقمان/31،15)

البته همان‌طور كه رعايت احترام والدين و مراعات ادب در محضر آنان براى فرزندان لازم شمرده شده، در برابر مراعات ادب در برخورد پدر و مادر با فرزندان نيز لازم و پسنديده است. برخى مفسران، نظرخواهى ابراهيم عليه السلام از فرزندش اسماعيل درباره فرمان الهى مبنى بر ذبح او را ادبى از ناحيه پدر در برابر فرزند برشمرده‌اند:«قالَ يبُنَىَّ اِنّى اَرى فِى المَنامِ اَنّى اَذبَحُكَ فَانظُر ماذا تَرى‌…».(سوره صافات/37،102)

هفتمین ادب ((ادب در برخورد با سفيهان و نادانان)) است، که رعايت ادب در برخورد با جاهلان و نادانان از ويژگى‌هاى بندگان ممتاز خداوند است: «و‌عِبادُ الرَّحمنِ الَّذينَ يَمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما». (سوره فرقان/25،63)و اين ادب چيزى جز برخورد و رفتارى كريمانه با آنان نيست: «…‌و‌اِذا مَرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا كِراما» (سوره فرقان/25،72)؛ چنان‌كه در آياتى ديگر به حسن گفتار با سفيهان و نادانان سفارش شده است: «…‌و‌قولوا لَهُم قَولاً مَعروفا». (سوره نساء/4،5)

هشتمین ادب ((در برخورد با مخالفان عقيده))است اسلام، افزون بر آن‌ كه مسلمانان را به رعايت اخلاق و آداب، با يكديگر مى‌خواند به مسلمانان سفارش مى‌كند كه در برخورد با مخالفان عقيدتى هم آداب را رعايت كنند:
رعايت ادب در گفتار و پرهيز از سبّ و ناسزاگويى: «و‌لاتَسُبُّوا الَّذينَ يَدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَيرِ عِلم‌…». (سوره انعام/6،108)
سخن گفتن با آنان با نرمى و مدارا: «اِذهَبا اِلى فِرعَونَ اِنَّهُ طَغى × فَقولا لَهُ قَولاً لَيِّنـًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ اَو يَخشى».(سوره طه/20، 43‌ـ‌44)
دعوت آنان همراه با پند نيكو: «اُدعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ».(سوره نحل/16،125) و..ششمین ادب ((ادب شاگرد در برابر استاد)) است، بر اساس آيات قرآن، شكيبا بودن و اطاعت از استاد، ادب و شرط تعلّم است؛ چنان‌ كه موسى عليه السلام بر اطاعت كامل خود از حضرت خضر عليه السلام و سرپيچى نكردن از فرمان‌هاى او تأكيد كرد. به گفته برخى مفسران موارد فراوانى از ادب و متانت در كلام موسى عليه السلام ديده مى‌شود که درخواست خود را جهت يادگيرى با استفهام آغاز كرد:«قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُكَ عَلى اَن تُعَلِّمَنِ‌..»(سوره كهف/18، 66).

نهمین ادب حضور مورد توجه قرآن، ((ادب حضور در مكان‌های مقدس))می باشد. اين مكان‌ها يا همانند مساجد و معابد از آغاز، مكانى مقدس در نظر گرفته شده‌اند؛ چنانكه خداوند به حضرت موسى عليه السلام فرمان مى‌دهد. هنگام حضور در سرزمين مقدس «طُوى» كفش‌ها را درآورده، پاى برهنه باشد: «فَاخلَع نَعلَيكَ اِنَّكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًى». (سوره طه/20،12)

يا به واسطه حضور اولياى خاص الهى مانند پيامبران، قداست يافته‌اند؛ چنان‌ كه افراد باايمان موظف‌اند هنگام حضور در خانه‌هاى پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله ادب را رعايت كرده با اجازه وارد شوند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُيوتَ النَّبىِّ اِلاّ اَن يُؤذَنَ لَكُم‌…». (سوره احزاب/33،53)
رعايت اين ادب پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله نيز نيكو شمرده شده است؛ چنان كه در جوامع حديثى شيعه، خواندن اذن دخول از آداب زيارت حضرت بشمار مى‌رود و رعايت اين ادب هنگام حضور در مرقدهاى مطهر امامان عليهم السلام نيز سفارش شده است.
دهمین ادب ((ادب در برخورد با اولياى الهى)) است، خداوند در قرآن به مؤمنان فرمان مى‌دهد هنگام سخن گفتن با پيامبر صلى الله عليه و آله، صداى خود را بلند نكنند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَكُم فَوقَ صَوتِ النَّبىِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ‌…». (سوره حجرات/49،2)
افزون بر اين سخن گفتن آرام و مؤدّبانه با حضرت، نشانه پرهيزكارى دانسته شده:«إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى…»(سوره حجرات/49،3)
و كسانى‌ كه بدون رعايت حرمت پيامبر، وى را از فراسوى حجره‌ها (از‌ درون خانه‌هاى خود) صدا مى‌زنند، افرادى نابخرد و نادان شمرده شده‌اند: «اِنَّ الَّذينَ يُنادونَكَ مِن وراءِ الحُجُرتِ اَكثَرُهُم لايَعقِلون» (حجرات/49،4)، «لاتَجعَلوا دُعاءَ الرَّسولِ بَينَكُم كَدُعاءِ بَعضِكُم بَعضـًا». (سوره نور/24، 63)

نکته دوم؛ اصحاب و بنی هاشم در واقعه عاشورا مظهر و تجلی زیبایی همین اصل قرآنی ((ادب)) در برخورد با مولا و مقتدا و امام خود بودند و همین رمز درخشش و ستاره شدن آنان است، چرا که سید الشهداء هرچند برای بنی هاشم به تناسب نسبت خانوادگی، همسر، پدر، برادر، عمو، ودایی بود، و برای اصحاب نیز به دلیل اینکه امام بدون تعین و مراتب با انان رابطه داشت خودمانی و خاکی بود، اما انان به دلیل معرفتی که به جایگاه و منزلت امام علیه السلام داشتند خود را وارد حریم امام علیه السلام نمی کردند و خودمانی نمی شدند با اوج ادب با ان حضرت روبرو می شدند، عباس بن علی یا ابوالفضل العباس را که معروف حضور همه عاشوراشناسان است، که در تبیین مقام و منزلت ایشان آمده است: ((انّ له عندالله درجة یغبطه بها جمیع الشهداء:یعنی: او پیش خدا مقامی دارد که تمام شهدا به حال او رشک می برندسفینة البحار، ج 6، ص 133))

وقتی أمان نامه برای او آوردند و او و برادرانش را صدا زدند از سر ادب در برابر امام  او که از سر ادب هماره حسین بن علی علیه السلام را امام و آقا و سید و مولایش خطاب می کرد و از سر ادب در برابر فاطمه زهرا علیهاالسلام (که هنگام شهادتش به دیدارش آمد و او را فرزند خطاب کرد، امام حسین علیه السلام را «برادر» صدا زد و فریاد استغاثه اش را با «یا اخا ادرک اخاک؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص246)).

سرود تا سرود شهادت را نیز در توحید و ادب نشانه بگیرد یا قبل از شهادت در کنار نهر علقمه آب را بر روی آب ریخت و سیمای امام و صورت اهل بیت امام علیه السلام را در آینه آبِ کف دست دید و آب را ننوشید؛ در حالی که تشنه بود و جان عطشناک داشت و از این ایثار به آن نثار رسید و ادب را در همه حالات متبلور ساخت. پس ابوالفضل علیه السلام مظهر تام ادب رحمانی و حدّنگهداری و پروریدگی اش را در دامان علی علیه السلام در جریان واقعه عاشورا نشان داد.
چرا حربن یزید ریاحی در تحیر و تردید میان دو راه بهشت و جهنم و حسین و یزید و خدا و خود، آخرت و دنیا؛ راه بهشت، حسین علیه السلام خدا و آخرت را برگزید و بزرگترین انتخاب تاریخ را به رخ جهانیان کشید و از ولایت ظلم و ظلمت، به ولایت عدل و نور در آمد و از فرش تا عرش را در پرتو ولایت طی کرد. 
چون ((حد خویش را شناخت و از قلمرو وجودی اش تجاوز نکرد)) و در پاسخ امام علیه السلام که فرمود مادرت به عزایت بنشیند عرضه داشت افسوس که مادرت زهرا علیهاالسلام دخت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و در اقامه نماز رعایت ادب کرد و پشت سر امام حسین علیه السلام ایستاد و نماز را به جماعت خواند؟ و همین رعایت ادب مقدمه ای برای توبه و انقلاب علیه خویشتنِ شد وبه امام پیوست وجاودانه شد.
حبیب بن مُظَهَّر (یا مُظاهر) بن رئاب از قبیله بنی‌اسد و کنیه او ابوالقاسم بود که چهارده سال قبل از هجرت پیامبر گرامی اسلام(ص) در یمن متولد شد همگام با اسمش دوستدار و محب اهل‌بیت (ع) و محبوب و مورد توجه ایشان بود. نام او همیشه در کنار یاران برجسته امیرالمؤمنین علی (ع) چون میثم تمار و رشید هجری بود، طوری که در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان در رکاب مولایش با دشمنان مبارزه کرد. (حسین انصاریان، با کاروان نور) وی عضو گروه ویژه «شرطة الخمیس» بود که نیروی ضربتی و گوش به فرمان علی(ع) بودند. (الاختصاص، شیخ مفید، ص2 تا 7) گفتگوی او با میثم تمار، سال‌ها پیش از عاشورا، هنگام عبور از مجلس بنی اسد که هر یک نحوه شهادت دیگری را پیشگویی می‌کرد، از جمله علم مَنایاست که از حضرت علی(ع) آموخته بودند و از جریانات آینده خبر داشتند. (ابصارالعین، ص127)
حبیب بن مظاهر همچنین حافظ کل قرآن کریم بود و هر شب به نیایش و عبادت خدا می‌پرداخت. به فرموده امام حسین(ع) در هر شب یک ختم قرآن می‌کرد. (نفس‌المهموم قمی، ص124) آن قدر به دنیا بی‌رغبت بود و زهد را سرمشق زندگی خود قرار داده بود که هر اندازه به او پیشنهاد امان و پول فراوان داده شد نپذیرفت و گفت: «ما نزد رسول خدا(ص) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند.» (اعیان‌الشیعه، ج4، ص553)

این سخن حبیب دراوج ادب خطاب به سید الشهداء درشب عاشور ا است:

((قال زهیر بن القین: و اللّه لوددت أنی قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتى اقتل کذا ألف قتله و أن اللّه یدفع بذلک القتل عن نفسک و عن أنفس هؤلاء الفتیة من أهل بیتک:زهیر بن قین گفت: به خدا قسم دوست داشتم که کشته مى‌ شدم سپس زنده مى ‌شدم، باز کشته مى ‌شدم تا هزار مرتبه بار این چنین کشته مى ‌شدم تا خداوند بدین وسیله، کشته شدن را از شما و جوانان اهل بیت شما دور مى ‌گردانید. ))

مسلم بن عوسجة که مانند «حبیب بن مظاهر» از قبیله بنی اسد بود و ۲۰ سال قبل از هجرت در یمن به دنیا آمد. وی از اصحاب محمد و شیعیان بود که در زمان مرگ معاویه در کوفه زندگی می‌کرد. وی از خواص علی بود که در جمل و صفین و نهروان حضور داشت. مامقانی در کتاب رجالش می‌نویسد: قلم از بیان جلالت قدر و عدالت و قوت ایمان و شدت تقوای مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است درشب عاشورا همه ادبش را به صحنه آورد وخطاب به امام گفت:((قام إلیه مسلم بن عوسجة الأسدی فقال: أ نحن نخلّی عنک و لمّا نعذر الى اللّه فی أداء حقّک. أما و اللّه حتى اکسر فی صدورهم رمحی و أضربهم بسیفی ما ثبت قائمه فی یدی و لا افارقک و لو لم یکن معی سلاح اقاتلهم به لقذفتهم بالحجارة دونک حتى اموت معک:مسلم بن عوسجة برخاست و گفت: آیا اگر تو را تنها بگذاریم در اداء حق تو در نزد خدا عذرى داریم؟ اما به خدا قسم از تو جدا نمى ‌شوم تا آنکه نیزه ‌ام را در سینه‌ هایشان بشکنم و مادامی که قبضه شمشیرم در دستم باشد با آن می جنگم و اگر سلاحى نداشته باشم با سنگ آنها را مى ‌زنم تا آنکه با تو بمیرم:حسین انصاریان (پاییز ۱۳۸۷)، با کاروان نور، دارالعرفان، ص. 127 .))

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شرح و تفسیر دوازده خصیصه اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السلام 


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم