12
شهریور

آيه مباهله‏

آيه مباهله‏
1. داستان آيه مباهله چيست؟ 2. مقام حضرت على (ع) بالاتر است يا مقام پيامبران: (غير از خاتم‏الانبياء)؟ 3. آيا همسران پيامبر (ص)، اهل‏بيت او هستند؟ 4. آيا كسانى كه مادرشان از سادات است، سيد مى‏باشند؟

(فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ)[1]؛
«پس هركس در اين [باره‏] پس از دانشى كه تو را [حاصل‏] آمده، با تو محاجه كند، بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغ‏گويان قرار دهيم».

آيه مباهله، آيه بسيار مهم و جالبى است كه جواب چندين سؤال را با هم داده است.

درباره شأن نزول اين آيه، چنين آمده است: گروهى از مسيحيان در منطقه مرزى حجاز و يمن به نام «نجران» ساكن بودند.[2] پيامبر (ص) وقتى به مدينه آمد و حكومت اسلامى رشد پيدا كرد، يهوديان اطراف مدينه در برابر پيامبر (ص) توطئه كردند و گروهى از مسيحيان نجران نيز براى آن كه از رسالت محمد (ص) مطمئن شوند، به مدينه آمدند. عالمان آنان به بحث و گفت‏وگو با پيامبر (ص) پرداختند و بر اعتقاد خود درباره حضرت مسيح (ع) كه فرزند خداست، اصرار مى‏ورزيدند. در اين هنگام آيه مباهله نازل شد كه نشان مى‏دهد در جايى كه بحث علمى، ثمره و فايده‏اى ندارد، بايد از راه ديگرى وارد شد و اين راه، همان مباهله، به معناى نفرين بود كه در ميان مسيحيان نيز پذيرفته شده بود؛ پس به آنها اعلام شد: (فَقُل تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ …)[3]؛ «اى پيامبر! به آنان بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم؛ شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را و شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را بياوريم شما هم نفوس خود را؛ سپس طرفين را نفرين كنيم و بگوييم خدا لعنت كند هر كسى را كه دروغ مى‏گويد»؛ يعنى مى‏داند حق چيست؛ اما به زبان دروغ مى‏گويد.

به دنبال اين توافق، روز مباهله (24 ذى‏الحجة) مشخص شد. مسيحيان نجران ديدند كه پيامبر با چهار نفر آمدند؛ على (ع)، زهراى اطهر (س)، امام حسن و امام حسين (ع)، كه با شخص پيامبر، يك هيئت پنج‏نفره را تشكيل مى‏دادند. طبق نقل شيعه و سنى، آنها وقتى اين‏گونه آمدن پيامبر (ص) را ديدند، عقب‏نشينى كردند و به اطرافيان خود گفتند: اگر پيامبر اسلام (ص) به گفته خودش اطمينان نداشت، نزديك‏ترين افراد خاندانش را نمى‏آورد. به همين جهت، مسيحيان نجران گفتند: ما راضى هستيم جزيه (ماليات) بدهيم و زير چتر حكومت اسلامى زندگى كنيم. پيامبر (ص) هم پذيرفت و ديگر نفرين نكردند.

اين آيه، هم نشانه فضيلت اهل‏بيت: است و هم نشانه آشكارى است كه پيامبر رحمةللعالمين است. امام زمان (عج) هم رحمةللعالمين است و اين كه مى‏گويند امام زمان (عج) مى‏آيد و خون‏ريزى مى‏كند، حتماً باطل است.

امام زمان، جانشين پيغمبرى است كه رحمةللعالمين است.

حضرت امير در نهج‏البلاغه مى‏فرمايد: «وقتى حضرت مى‏آيد، عقول مردم را كامل مى‏كند» و مردم ايمان مى‏آورند. تعدادى از لشكر سفيانى و دجال در جنگ كشته مى‏شوند كه آن هم قبل از ظهور حضرت است؛ اما وقتى حضرت بيايد، يك حكومت عدل جهانى ايجاد مى‏كند و حكومت‏هاى ديگر هم با رضايت و از روى رغبت، ايمان مى‏آورند.

در هر صورت، با توجه به اين آيه شريفه، پيغمبر مأمور است سه گروه را بياورد. اگر گروه چهارمى را بياورد، پيغمبر گناه كرده و از فرمان خدا، سرپيچى كرده است و اگر كمتر هم ببرد، باز هم سرپيچى از فرمان خدا كرده، حال بايد ديد كه حضرت چه كسانى را براى مباهله برده بود؟

1. (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ)؛ از فرزندان، پيامبر (ص)، امام حسن و امام حسين: را با خود بُرد.

براساس اين كه حسنين: به دستور پيامبر در آن واقعه حضور داشتند و قرآن تعبير نموده است كه پيامبر فرزندان خود را ببرد، جواب آن سؤال معلوم مى‏شود كه نوه دخترى هم فرزند پدربزرگ است و الا پيامبر بايد مى‏گفت: من بچه ندارم و اينها مال داماد من هستند. بنابراين، همان‏طور كه به سيدهايى كه از طريق پدر به پيامبر مى‏رسند، به عنوان فرزندان و نسل پيامبر (ص) احترام گذاشته مى‏شود، لازم است به كسانى كه مادرشان سيد است نيز احترام گذاشت؛ اگرچه از نظر فقهى، به آنها خمس تعلّق نگيرد. در نتيجه در محرم بودن و انتساب نوادگان به يك شخص فرقى بين نوه دخترى و پسرى وجود ندارد. همانگونه كه نوه پسرى به انسان محرم است و از نسل وى محسوب مى‏گردد نوه دخترى نيز چنين است، بايد توجه داشت كه همه امامان: نوه دخترى پيامبر هستند و با وجودى كه امام حسن و امام حسين: نوه دخترى رسول خدا بودند در آيه مورد بحث از واژه «ابناء» استفاده گشت كه به معناى پسران است.

2. (وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ)؛ پيغمبر علاوه بر دختران و ديگر زنان خويشاوند خود، نُه زن داشت. در قرآن نيز لفظ جمع آمده است و اين نشان مى‏دهد كه از ميان زنان، هر كدام شرايط را داشته باشد، بايد او را ببرد و اگر صد زن هم از اهل‏بيت او حساب مى‏شدند، بايد آنها را ببرد. [اين جمع آوردن نكته دارد].

با وجود اين كه در آيه لفظ جمع آمده، اما پيغمبر فقط زهرا (س) را برده، يا بايد بگوييم پيغمبر خلاف امر خدا كاركرده (نعوذ باللَّه) كه خداوند جمع خواسته و گفته زنهايت را بايد ببرى، ولى پيغمبر سرپيچى كرد و يكى را برد كه اين اصلًا در شأن پيغمبر نيست يا اين كه بگوييم مراد آيه زنانى بود كه از اهل‏بيت: بودند و زن شخصيت حقوقى پيامبر به حساب مى‏آمدند.

از اين رو، پيغمبر فقط زهرا را برد چون فقط او جزء اهل‏بيتش حساب مى‏شد و حتى اگر خديجه هم با آن همه مقام و منزلت كه ام‏المؤمنين است، زنده بود، او را با خودش نمى‏برد؟

پس عبارت‏ «نساءونا»، به صورت جمع است؛ اما پيامبر (ص) تنها يك نفر و آن هم حضرت فاطمه (س) را براى مباهله همراه برد و اين نشان مى‏دهد كه از ميان خويشاوندان پيامبر (ص) از جنس زن، تنها يك زن بود كه جزء اهل‏بيت پيامبر (ص) بود و اگر ديگرى هم بود، به مقتضاى لفظ جمع، بايد پيامبر (ص) او را با خودش مى‏برد و به عبارت ديگر، اين عمل پيامبر (ص) نشان مى‏دهد كه زنان پيامبر، جزء اهل‏البيت نمى‏باشند.

اما جواب سؤال ديگر:

بديهى است كه مقام پيامبر اسلام (ص) برتر از تمامى پيامبران گذشته است؛ زيرا او خاتم انبيا و سيد مرسلين است، پيامبر اكرم (ص)، حضرت على (ع) را با خود به مباهله برد در حالى كه او نه جزء فرزندان پيامبر (ص) است و نه جزء نساء پيامبر؛ پس ناگزير بايد پيامبر (ص) او را جزء نفس خويش (انفسنا) حساب كرده باشد؛ يعنى على، نفس و جان پيامبر (ص) است و مقام پيامبر از همه انبيا بالاتر است؛ پس مقام حضرت على (ع) نيز از همه انبيا بالاتر مى‏باشد.

در روايات درباره امام على (ع) آمده است كه پيامبر به او فرمود:

«لحمك من لحمى و دمك من دمى و الايمان مخالط لحمك و دمك كما خالط لحمى و دمى»[4]

و پيغمبر (ص) به او فرمود: تنها فرقى كه من و تو داريم، اين است كه من پيغمبرم و تو پيغمبر نيستى. اگر چه خلقت جسمى امامان: بعد از پيامبران بوده، اما خلقت نور

آنها قبل از آفرينش پيامبران بوده است؛

«خلقكم اللَّه انواراً و جعلكم بعرشه محدقين»[5].

اول و آخر و وسط عالم، اهل‏بيت عصمت و طهارت: بوده‏اند.

يكى از دلايل اين كه مقام پيامبر از انبياى ديگر بالاتر است، اين است كه زحمات همه را تكميل كرد و دليل اين كه اين قدر ولايت مهم است، اين است كه زحمت پيغمبر (ص) را على (ع) تكميل كرد؛ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي)[6].

آيا مقام حضرت زهرا از مقام حضرت مريم نيز بالاتر است؟

بدون شك چنين است. در روايتى از پيامبر اكرم (ص) خطاب به حضرت زهرا (س) مى‏خوانيم:

«يا بُنَيَّةَ الا ترَضينَ ان تكونى سيدة نساء العالمين؟ قالت: يا ابة فاينَ مريم بنتُ عمران؟ قال (ص): تلك سيدة نساء عالمها …»[7]

آيا راضى هستى كه سيده زنان جهانيان باشى؟ حضرت فاطمه عرض كرد: اى پدر! پس مريم چه؟ حضرت فرمود: او سيده زنان زمان خود بود …».

بايد توجه داشت كه عالمين، جمع است (نه مفرد و نه تثنيه)؛ پس شامل همه جهان‏هاى قبل از ما و بعد از ما و شامل جهان مادى، برزخى و آخرت مى‏شود. اگر فضيلت ذاتى حضرت مريم اين بود كه مادر حضرت عيسى (ع) شد، فضيلت ذاتى حضرت زهرا اين است كه هم دختر نبوت بود و هم همسر ولايت و هم مادر امامان. اگر فضيلت عرضى مريم اين بود كه در راه دين حضرت عيسى (ع) زحمت كشيد، فضيلت عرضى حضرت زهرا (س) دفاع از دين‏ خاتم انبيا و دفاع از ولايت و آيه‏ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) است؛ تا جايى كه در راه اين دفاع، به مقام شهادت نائل گشت. در اين موضوع، بحث فراوان است و آن را به مقام خود وامى‏گذاريم.[8]

[1] آل عمران( 3)، آيه 61.

[2] مجمع البيان، ج 2، ص 308.

[3] آل عمران( 3)، آيه 61.

[4] دعاى شريف ندبه و ….

[5] زيارت جامعه كبيره.

[6] مائده( 5)، آيه 3.

[7] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى‏طالب، مطبعة الحيدريه فى النجف، 1376 ق، ج 3، ص 105؛ محمدبن‏يوسف زرندى الحنفى، نظم درر السمطين، نجف: مطبعة الامام الميرالمؤمنين، ص 179.

[8] عليرضا مستشارى، دفتر سى و ششم(تفسير آيات برگزيده-جلد 1) پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: پنجم، 1390.

( پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، دفتر سی و ششم - تفسیر آیات برگزیده، ج1)

داستان هاي قرآني

پرسمان قرآني

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم