نفرين پيامبر اكرم عليه السلام و پرخورى معاويه
نفرين پيامبر اكرم عليه السلام و پرخورى معاويه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در اين خطبه حضرت به امورى تذكر داد از جمله اينكه معاويه اكول و شكم باره است ، و اين حالتى بود كه در تاريخ براى او ثبت كرده اند.
گويند: آنقدر مى خورد كه خسته مى شد ولى سير نمى شد و مى گفت : خسته شدم ولى سير نشدم ! سفره را جمع كنيد. او آنقدر شكم داشت كه وقتى مى نشست ، شكم او روى رانهايش مى افتاد! اين بيمارى او به واسطه نفرين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود، زيرا روزى حضرت ، شخصى را به دنبال معاويه فرستاد، او نيامد و گفت : مشغول غذا هستم ، بار دوم نيز به فرستاده حضرت همين را گفت و مشغول غذا شد، حضرت او را نفرين كرده فرمود:
((اللهم لا تشبع بطنه ؛ خدايا شكم او را سير مگردان .))(131)
شاعر عرب در حق او گفته است :
و صاحب لى بطنه كالها ويه كان فى احشائه معاوية
يعنى : مرا رفيقى است كه شكم او مثل جهنم است ، تو گوئى در درون او معاويه است .(132)
ابن عباس مى گويد: من با بچه ها مشغول بازى بودم كه ناگاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد، من پشت در پنهان شدم ، حضرت دست بر پشت من زد و فرمود: معاويه را بگو نزد من آيد، من رفتم و برگشتم و گفتم : مشغول غذا خوردن است حضرت فرمود: خدا شكم او را سير نكند.(133)
امام مجتبى عليه السلام در مجلسى فرمود: شما را به خدا و حرمت اسلام سوگند مى دهم آيا شما مى دانيد كه معاويه نامه نويس جدّ من بود، روزى حضرت دنبال او فرستاد، فرستاده حضرت برگشت و گفت : مشغول خوردن است ، و اين كار سه بار تكرار شد و هر بار فرستاده حضرت را رد مى كرد و او مى گفت : معاويه مشغول خوردن است ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خدا شكم او را سير نكند!
آنگاه امام مجتبى عليه السلام به معاويه فرمود: آيا اين حالت را در شكم خودت نمى يابى ؟!(134)
در ترجمه نسائى (135) كه از دانشمندان معتبر اهل سنت و صاحب سنن نسائى است نوشته اند: او در شام مدتى حديث گفت و همواره از فضائل اميرالمؤمنين متذكر شده ، به او گفتند: (اينجا شام پايگاه بنى اميه است ) از فضائل معاويه بگو، او گفت : من براى معاويه فضيلتى نمى شناسم جز اينكه پيامبر به او فرمود: خدا شكم ترا سير نكند، گويند اهل شام از اين كلام برآشفتند و او را زير دست و پا له كردند بطوريكه بيرون شهر جان داد
نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب