15
مرداد

شجره طوبي41


گاهی به عیادت بیماران جوان می‌رفت و گاهی در جمعشان می‌نشست و با آنان سخن ‏می‌گفت و نصیحت شان می‌كرد همین برخوردهای زیبا و منحصر به فرد پیامبر بود كه ‏باعث شد جوانان به رسول خدا عشق ورزیده، جان خود را فدای حضرتش نمایند.
در بسیاری از جنگ‌ها همین جوانان بودند كه فرماندهی یا پرچمداری لشگر اسلام را به ‏عهده می‌گرفتند و یا طرف مشورت پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار می‌گرفتند گاهی نیز ‏همین جوانان نماینده ویژه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند تا به مردم قرآن و معارف ‏اسلامی بیاموزند و همین جوانان بودند كه از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عنوان ‏استاندار و فرماندار و قضات در برخی از شهرها تعیین می‌شدند اینك از باب نمونه به چند ‏ملاقات و نشست پیامبر با جوانان اشاره می‌كنیم:‏

‏1. قرائت قرآن در محفل جوانان
امام صادق (علیه السلام‌) فرمود: روزی پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله) از ‏برخی جوانان انصار ستایش كرد و فرمود می‌خواهم بر شما آیاتی از قرآن مجید تلاوت ‏كنم؛ پس هر كه گریه كرد، بهشت بر او واجب می‌شود. آن گاه آخر سوره زمر را بر آنان ‏تلاوت فرمود « وَسِیقَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا ‏أَلَمْ یَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ یَتْلُونَ عَلَیْكُمْ آیَاتِ رَبِّكُمْ وَ یُنذِرُونَكُمْ لِقَاء یَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ ‏كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِینَ »(1) كسانی كه كافر شدند، گروه گروه به سوی جهنم رانده ‏می‌شوند وقتی به دوزخ می‌رسند، درهای آن گشوده می‌شود و نگهبانان دوزخ به آن‌ها ‏می‌گویند: آیا رسولانی از میان شما به سویتان نیامدند كه آیات پروردگارتان را برای شما ‏بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند؟
می گویند: آری ولی فرمان عذاب الهی بر كافران مسلم شده است. ‏
تمام جوانان حاضر در مجلس گریستند، جز یك جوان كه گفت: یا رسول الله من خود را به ‏حال گریه در آوردم، اما اشكی از چشمانم جاری نشد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: من بار دیگر این آیه را بر شما تلاوت می‌كنم و هر كه ‏خود را به حالت گریه درآورد، بهشت بر او است و آن گاه آیه را بر آن‌ها تكرار فرمود این بار ‏تمام جوانان گریه كردند مگر همان جوان كه فقط تباكی كرد و به فرموده پیامبر (صلی الله ‏علیه و آله) همه از اهل بهشت شدند.(2)‏

‏2. در كنار قهرمانان
ابن فتال نیشابوری از امام صادق (علیه السلام‌) نقل كرده كه روزی پیامبر (صلی الله علیه ‏وآله) بر گروهی گذر كرد درحالی كه سنگی از جایی بلند می‌كردند و زور آزمایی می‌كردند ‏پیامبر (صلی الله علیه وآله) لحظاتی در كنار آنها ایستاد و فرمود: برای چه چنین می‌كنید؟
در پاسخ گفتند: می‌خواهیم ببینیم كدام از ما یك قوی‌تر است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا شما را خبر دهم كه كدام یك از شما نیرومندتر ‏است؟ گفتند: آری رسول الله.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: قوی‌ترین شما كسی است كه اگر از چیزی خوشحال ‏شد و شادمان گشت، این شادمانی او را به باطل و گناه نكشاند و اگر از چیزی خشمگین ‏شد، خشم او، وی را از حق دور نسازد…(3)‏

‏3. برگزاری مسابقه
امام زین العابدین (علیه السلام‌) فرمود: هنگام برگشتن نیروهای رزمنده از جنگ تبوك ‏پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا مسابقه شتر دوانی برگزار گردد در این مسابقه، ‏شتر پیامبر (صلی الله علیه و آله) كه اسامة بن زید بر آن سوار بود، برنده شد اسامه، آن ‏روز جوانی 17 ساله بود.
همه می‌گفتند: پیامبر (صلی الله علیه و آله) برنده شده است؛ اما پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرمود: ‏اسامة برنده است.(4)‏

‏4. دل جویی از جوانان
رسول گرامی اسلام در طول سالیان نبوت خود، چه در مكه و چه در مدینه، بلكه در تمام ‏دوران عمر پر بركت خویش، با این قشر رابطه‌ی خوبی داشت؛ حتی نسبت به برخی ‏جوانان غیر مسلمان نیز عنایت ویژه داشت؛ به گونه‌ای كه آن‌ها را متمایل به اسلام ‏می‌نمود. گاه كه برخی از آنان را نمی‌دید تفقد كرده، به سراغشان می‌رفت. ‏
آورده اند: نوجوانی یهودی در مدینه همواره به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ‏می‌آمد؛ به حدی كه رابطه‌اش با آن حضرت خصوصی شده بود و پیامبر (صلی الله علیه ‏و آله) او را برای پیام رسانی به اطراف می‌فرستاد و…
پیامبر (صلی الله علیه و آله) چند روز او را ندید. از اصحاب احوال او را پرسید. یكی گفت: او ‏در بستر مرگ است و گویی امروز آخرین روز او در دنیا و نخستین روز او در آخرت است. ‏پیامبر (صلی الله علیه و آله) همراه چند نفر از اصحاب به خانه او رفت و او را بیهوش دید. ‏وجود مقدس رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) مایه بركت بود وقتی شخصی را صدا ‏می‌زد هر چند او بیهوش باشد، پاسخ آن حضرت را می‌داد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را صدا زد نوجوان یهودی، چشم هایش ‍ را گشود و ‏عرض كرد لبیك یا اباالقاسم حضرت به او فرمود: به یكتایی خدا و رسالت من از جانب خدا ‏گواهی بده.
نوجوان به پدرش كه در كنارش بود، نگاه كرد و به خاطر رعایت پدرش كه یهودی بود، ‏چیزی نگفت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای بار دوم او را به یكتایی خدا و رسالت خود دعوت كرد او ‏باز پدر خود را دید و چیزی نگفت.
برای بار سوم نیز این كار تكرار شد.
پدرش به زبان آمد و گفت: فرزندم ملاحظه مرا نكن؛ اختیار با خودت است، هر چه ‏می‌خواهی بگو.
در این هنگام نوجوان گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انك رسول الله» سپس جان به ‏آفرین تسلیم كرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از پدرش خواست كه خود به مسائل كفن و دفن آن ‏نوجوان بپردازد سپس به یاران فرمود: بدن آن نوجوان تازه مسلمان را غسل داده، كفن ‏كنید. آنان نیز پس از غسل و كفن، جنازه او را به حضور رسول خدا آوردند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر پیكر جوان تازه مسلمان نماز خواند و پس از پایان ‏مراسم دفن، پیامبر (صلی الله علیه وآله) به خانه خود بازگشت؛ در حالی كه می‌فرمود: ‏‏«الحمد لله الذی انجا بی الیوم نسمة من النار» سپاس خدای را كه امروز به وسیله من ‏انسانی را از آتش جهنم نجات داد.(5)‏
________________________________________
‏1- سوره زمر، آیه 71
‏2- سفینة البحار، ج 2، ص 94.
‏3- روضة الواعظین، ج 2، ص 379، مشكاة الانوار، ص 32
‏4- وسائل الشیعه، ج 13، ص 351.‏
‏5- داستان دوستان ج 3، ص 323، مشكاة الانوار، ص 392‏
جوان از منظر معصومان؛ محمد جواد مروجى

 

صفحات: · 2


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم