عزت نفس چیست؟
وقتى انسان به چیزى طمع مى بندد، بخشى از انسانیت والاى خویش را در معرض خطر و تلف شدن قرار مى دهد تا آن «خواسته» را برآورده سازد. گاهى هم حق و دین و شرف و كرامت نفس، زیر «پا» گذاشته مى شود تا آن مطلوب و خواسته به «دست» آید. آیا به راستى خواسته هاى نفسانى تا این حد مهم است كه در چنین معامله زیانبارى پى گیرى شود؟
چگونه مى توان به خواسته هاى دل، بى حساب و بى حد و مرز رسید، بى آنكه از معنویت و كمال و ارزش، چیزى را فدا كرد و از دست داد؟
صاحبان «عزت نفس»، هرگز آبروى خود را به كف نانى نمى فروشند و به خاطر «مناعت طبع»، هرگز خواسته هاى دل را زمینه ساز حقارت و زبونى و خفت و خوارى نمى كنند.
چگونه مى توان به خواسته هاى دل، بى حساب و بى حد و مرز رسید، بى آنكه از معنویت و كمال و ارزش، چیزى را فدا كرد و از دست داد؟
صاحبان «عزت نفس»، هرگز آبروى خود را به كف نانى نمى فروشند و به خاطر «مناعت طبع»، هرگز خواسته هاى دل را زمینه ساز حقارت و زبونى و خفت و خوارى نمى کنند.
بهاى وجود
نماد دیگرى از «عزت نفس»، آن است كه انسان، پاسدار كرامت وجودى خویش باشد و ارزش فوق مادى خود را با خواستههاى حقیر و هوسهاى ناپایدار و درخواستهاى ذلتبار، لكه دار نسازد. «عزت» به معناى صلابت و استوارى و نفوذناپذیرى و تسخیر نشدن و فرونپاشیدن و سست نشدن و نبودن است. انسانى عزیز است كه به پستیها و حقارتها راه ندهد كه در زمین دل و جان و زمینه شخصیت او نفوذ كند. كسى عزت نفس دارد كه هویت انسانى خویش را در مقابل ضربه هاى خردكننده فسادها و تباهیها حفظ كند و این جز در سایه «خودشناسى» و آگاهى به ارزش انسانى و والایى جایگاه معنوى انسان فراهم نمى آید.
انسان خود را با چه چیزى مقایسه مى كند و به چه چیزى مى فروشد و خود را به چه مىدهد و چه مى گیرد؟ اصلا انسان به چه و چند مى ارزد؟
حضرت على(علیهالسلام) در سخن زیبا و بلند و شیوایى، در بیان جایگاه رفیع انسان و ارزش وجودى او مى فرماید: «بدانید كه براى جانها و وجودهاى شما، قیمت و بهایى جز «بهشت» نیست. آگاه باشید و خود را جز به بهشت نفروشید»: «انه لیس لانفسكم ثمن الا الجنة، فلا تبیعوها الا بها.»
كسى كه این جایگاه را بشناسد و از آن مراقبت كند، هرگز به پستى و حقارت و طمع و ذلت كشیده نمىشود و گوهر خود را به تمنیات نفسانى و خواهشهاى مادى نمىفروشد. عزت نفس، مانع مىشود كه انسان آگاه، خود را ارزان بفروشد.
خواستن، پل ذلت
«كیان وجودى» انسان، گاهى به خاطر «طلب» در هم مىشكند. هر كس مىكوشد خود را كامل و بى نیاز و بزرگوار جلوه دهد و شخصیت خویش را نگهبان باشد. ولى گاهى افراد سست اراده و طماع در برابر «خواستن»، آن گوهر را از كف مى دهند.
خواستن، سند «احتیاج» است و نشانه فقر و نادارى. گاهى یك «آبرو» در گرو یك «درخواست» قرار دارد و با گشودن دست نیاز، آن آبرو و حیثیت سالیان دراز، یكباره بر خاك مى ریزد و بر باد مى رود.
انسان خود را با چه چیزى مقایسه مىكند و به چه چیزى مى فروشد و خود را به چه مىدهد و چه مى گیرد؟ اصلا انسان به چه و چند مى ارزد؟
امام على(علیه السلام) فرموده است:
«ماء وجهك جامد تقطره السؤال، فانظر عند من تقطره؟» آبروى تو، جامد است و با سؤال و درخواست، قطره قطره مىریزد. بنگر كه قطرات آبرو را پیش چه كسى مى ریزى!
و چه زیبا گفته است صائب تبریزى:
دست طلب چو پیش كسى مى كنى دراز پل مى كشى كه بگذرى از آبروى خویش بدترین وضع، آن است كه حرص و طمع و تكاثر و افزونطلبى، انسان را به «خواستن» وادار سازد و براى دستیافتن به آنچه كه ندارد، دست به هر كارى بزند و پیش هر كس و ناكسى كوچك شود و التماس و خواهش كند و كوچك شود، غلام و چاكر این و آن گردد، تا از این رهگذر، چیزى بر «داشته»هایش بیفزاید و یا به برخى از «خواسته»هایش برسد.
مگر دنیا چه اندازه مى ارزد كه انسان، اعتبار و شرف خود را در گرو آن بگذارد؟
مگر پول، چقدر مقدس است كه انسان، عزت نفس خویش را با آن مبادله كند؟
آیا باید به هر خواسته اى رسید؟ و هر چه را «دل» خواست، باید تامین كرد؟ پس عفاف و كفّ نفس و كنترل غرایز و تمنیات و مهار زدن بر حرص و آز، براى كجا و كى و چه كسانى است؟!
در این داد و ستد، چه مى دهیم و چه به دست مى آوریم؟
سخنى زیبا از حضرت على(علیه السلام) نقل شده است:
«و اكرم نفسك عن كل دنیة و ان ساقتك الى الرغائب، فانك لن تعتاض بماتبذل من نفسك عوضا»؛ خویشتن را از هر چه كه پست باشد، والاتر بدان و پرهیز كن. هر چند تو را به خواسته ها و آمالت برساند. چرا كه تو هرگز از آنچه كه از«خویش» مى دهى، چیزى عوض نخواهى یافت.
مگر دنیا چه اندازه مى ارزد كه انسان، اعتبار و شرف خود را در گرو آن بگذارد؟
مگر پول، چقدر مقدس است كه انسان، عزت نفس خویش را با آن مبادله كند؟
آیا باید به هر خواسته اى رسید؟ و هر چه را «دل» خواست، باید تامین كرد؟ پس عفاف و كفّ نفس و كنترل غرایز و تمنیات و مهار زدن بر حرص و آز، براى كجا و كى و چه كسانى است؟!
مساله بر سر شرافت و كرامت انسان است. وقتى در این داد و ستد، در مقابل «دنیا» و خواهشهاى نفسانى قرار گرفت و بخشى از آن به هدر رفت و تباه شد، دیگر جایگزینى براى آن پیدا نخواهد شد.
چه بسیار عزیزانى كه در چاه «خواستن» افتادند و چون با طناب دیگران بیرون آمدند و به خواسته هاى نفسانى رسیدند، زیر بار منت دونان ماندند و عزت خویش را در همان چاه وا نهادند و كرامت را با وابستگى به دیگران معامله و مبادله كردند.
نخواه، تا عزیز بمانى. طمع مدار، تا سربلند باشى و قانع باش، تا اسیر نگردى.
این رهنمود مولاى آزادگان حضرت علی(علیه السلام) است كه فرمود: «القناعة تؤدى الى العز»؛ قناعت، عزت مى آورد. و نیز سخن او است كه: «العز مع الیاس» عزت، همراه با ناامیدى از دست مردم است. به آنچه دارى قانع باش و به داشته هایت بساز، تا عزیز باشى.
حفظ گوهر عزت
نگهبانى از گوهر عزت و كرامت، وظیفه است. نباید خود را در معرض تحقیر و توهین قرار داد. انسان باید از كارى كه به معذرتخواهى وادار شود پرهیز كند، تا از این طریق هم، وجهه و آبرو و اعتبارش صدمه نبیند. معاشرت بزرگوارانه، براى مصون ماندن از تعرض و دشنام نااهلان، نگهبانى از عزت نفس است. رسیدن به این هدف، تنظیم خاصى را در روابط انسان با دیگران مىطلبد، رابطهاى بر مبناى هوشیارى و حفظ عزت و مناعت و زیر پا گذاشتن طمعها و خواهشها.
باید چنان زیست كه به پرداخت جریمه، مجبور نشد،سخنى زیبا از حضرت على(علیه السلام) نقل شده است:
«و اكرم نفسك عن كل دنیة و ان ساقتك الى الرغائب، فانك لن تعتاض بماتبذل من نفسك عوضا»؛ خویشتن را از هر چه كه پست باشد، والاتر بدان و پرهیز كن. هر چند تو را به خواسته ها و آمال ات برساند. چرا كه تو هرگز از آنچه كه از«خویش» مى دهى، چیزى عوض نخواهى یافت.
باید چنان كار كرد، كه مورد توبیخ و ملامت قرار نگرفت،باید آنگونه رفتار كرد كه از سوى دیگران، توهینى به انسان صورت نگیرد. حداقل، بخشى از اینها به دست ماست. البته نه به این معنا كه انسان از انجام وظیفه گفتارى و كردارى و موضع گیرى در جاى مناسب، شانه خالى كند، بلكه موجبات وهن و توهین نسبت به خویش و تحقیر شدن در حضور جمع را فراهم نیاورد.
هم در برخورد با قدرتمندان باید «عزت دینى» خود را پاسدار باشیم، هم در مواجهه و معاشرت با پولداران، از رفتار ذلیلانه و حقیرانه پرهیز كنیم. اینگونه مىتوان موساى عزت را در برابر فرعون قدرت، سربلند نگه داشت. اگر كسى ثروتمندى را به خاطر پولش احترام كند، دین و شرافت خود را زیر پاهاى خویش، له كرده است.
به تعبیر حضرت على(علیه السلام):
«من اتى غنیا فتواضع له لغناه، ذهب ثلثا دینه»؛ هر كس نزد ثروتمندى رود و به خاطر توانگرى و ثروتش در مقابل او كرنش و فروتنى كند، دو سوم دینش رفته است!
شگفتا كه آیین یك انسان، از كجاها لطمه مىخورد كه به خیال هم نمى رسد.
این منش و رفتار را باید به كودكان هم آموخت، تا با عزت نفس بار آیند و در مقابل «دارایان»، احساس حقارت و كوچكى و ذلت نكنند.
اگر نسل نوجوان ما، مفهوم كرامت انسان و مناعت طبع و عزت نفس را در نیابد، با روح كوچك و همت محدود و چشمى همیشه گرسنه، اسیر دنیاداران مىشود. بزرگترین خدمت به فرزندان، تعالى بخشیدن به همتها و غنا بخشیدن به شخصیت وجودى آنهاست. در سایه چنین تربیتى، صاحبان روحهاى بلند و وارسته، اینگونه طلبها را تلخ و دشوار مى یابند و به آن تن نمى دهند.
منبع
نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 456،228.346،نامه 31
غررالحكم.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب