15
مرداد

داستانك18

همچنين در حال چوپانى ، بين كوه هاى مكّه حركت مى نمود، ناگهان شخصى را ديد كه او را مخاطب قرار داده است و مى گويد: يارسول اللّه!

حضرت اظهار داشت : تو كيستى ؟

آن شخص پاسخ داد: من جبرئيل هستم ؛ خداوند مرا نزد تو فرستاده است تا آن كه تو را به عنوان رسول و پيامبر خود برگزيند.

حضرت اين موضوع را پنهان داشت تا زمانى كه جبرئيل مقدارى آب از آسمان آورد و گفت : اى محمّد! با اين آب وضو بگير.

و كيفيّت آن را در شستن صورت و دست ها از آرنج تا انگشتان ومسح سر و پاها، همچنين ركوع و سجود را به حضرت تعليم داد.

پس از آن ، علىّ بن ابى طالب عليه السلام به محضر حضرت رسول صلوات اللّه عليه وارد شد و او را در حالت خاصّى مشاهده كرد.

و چون مدّت چهل سال از عمر مباركش گذشته بود، علىّ عليه السلام حضرت را در آن حالت ديد، اظهار داشت : يا اباالقاسم ! اين چه عملى است كه انجام مى دهى ؟

حضرت فرمود: اين نمازى است كه خداوند متعال مرا بر آن دستور داده است .

پس در همان لحظه علىّ عليه السلام در كنار حضرت رسول صلوات اللّه عليه ، براى انجام نماز ايستاد.

سپس خديجه سلام اللّه عليها، نيز اسلام آورد و با آن دو ايستاد و نماز بجاى آورد.

مدّتى بدين منوال گذشت و آن سه نفر هر روز با هم نماز مى خواندند، تا آن كه روزى ابوطالب به همراه جعفر وارد شد و ديد حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و علىّ عليه السلام و خديجه سلام اللّه عليها در حال انجام نماز هستند.

ابوطالب به جعفر گفت : كنار آن ها بايست و با ايشان نماز بگذار وجعفر با ايشان مشغول خواندن نماز شد.(29)

چهل حديث چهل داستان عبدالله صالحي

صفحات: · 2


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...