15
مرداد

داستانك16

امّ سلمه گويد: به او گفتم : آن مطلب چيست كه اين قدر باعث شادى تو شده است ؟

شوهرش اظهار داشت : حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، فرمود: هرگاه مصيبتى بر شما وارد شد و يكى از افراد خانواده تان فوت نمود؛ چنانچه بگوئيد: ((إ نّا للّه و انّا اليه راجعون ))
؛ خدايا! مرا در اين مصيبت پاداش نيك عطا فرما، و بهتر از آن را جايگزين گردان ؛ پس خداوند دعاى او را مستجاب مى نمايد.

امّ سلمه گويد: من آن جمله را حفظ كردم و چون بعد از مدّتى شوهرم ابو سلمه از دنيا رفت ، همان جمله را بر زبان جارى كردم و پس از گفتن آن جمله ، در فكر فرو رفته و با خود گفتم : مگر بهتر از اين شوهرى كه داشتم ، مقدّر من مى شود؟!

و چون عدّه وفات را سپرى كردم ، روزى داخل منزل مشغول دبّاغى پوست بودم كه ناگهان متوجّه شدم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله اجازه ورود مى طلبد.

و من به آن حضرت اجازه دادم ، وقتى آن بزرگوار وارد منزل شد، در گوشه اى نشست و پس از لحظه اى سكوت ، به من پيشنهاد ازدواج داد كه به او شوهر كنم .

در جواب گفتم : يا رسول اللّه ! من زنى غيور هستم ، مى ترسم كارى كنم كه موجب آزار شما گردد، همچنين من در سنّ و سالى هستم كه دوران زناشوئى را سپرى كرده و داراى خانواده اى بسيار هستم .

حضرت فرمود: سنّ و سال براى من و تو مطرح نيست و من تمام اعضاء خانواده ات را متكفّل مى شوم .

پس از آن پيشنهاد حضرت را پذيرفتم و به ازدواج ايشان در آمدم و خداوند دعايم را كه هنگام مرگ اوّلين شوهرم خواسته بودم مستجاب نمود.(27)

چهل حديث چهل داستان عبدالله صالحي

صفحات: · 2


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...