بعثت در آیات
از منظر قرآن و نهج البلاغه ، اهداف بعثت انبیارا میتوان در سه بعد اعتقادی ، اجتماعی و اخلاقی مورد بررسی قرار داد ، اگرچه هریک از این ابعاد دارای منزلت و جایگاه ویژه ای در حرکت انبیا است ولی به نظر میرسد که تمام این جنبه ها به یک هدف اصلی و نهایی منتهی میشود و آن عبارت از رشد و تکامل انسانها و رساندن او به کمال مطلق است .
اگر چه کمال مطلق در آخرت ظهور می یابد ولی مراحل مقدماتی آن (یعنی آمادگی انسان برای رسیدن به آن کمال ) در زندگی دنیوی و مادی تحقق پیدا میکند ، لذا برنامه های انبیا هم دنیا و هم آخرت را در بر میگیرد . به بیان دیگر ، این برنامه ها به شکلی جامع و کامل ، زندگی مادی و معنوی انسان را تحت الشعاع قرار میدهد.
در مورد بعثت انبیا یک حرکت پیوسته و رو به رشد بوده است که به تدریج جوامع انسانی را برای وصول به کمال آماده و مهیا نموده است و هر پیامبری بر اساس ظرفیتهای موجود در جامعه ، مقداری از برنامه های خود را محقق ساخته است تا نوبت به دین خاتم رسید که کامل ترین برنامه تکامل انسان را ارائه نمود ولی موفقیه هر برنامه ای به دو عامل بستگی دارد : اول جامع و کامل بودن آن و دوم پذیرش و اجرای آن توسط مردم .
در خصوص تعالیم دینی ، عامل دوم (پذیرش مردم ) بنا بر عللی دچار ضعف بود ، به نحوی که آموزه های دین فرصت ظهور کامل نیافت ولی باید اذعان داشت که هر آنچه از اعتقادات و اخلاقیات که امروزه در جهان معاصر وجود دارد نتیجه تعالیم انبیاست و این تعالیم به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم ،انسانها را بیدار و آگاه کرده است.
اهداف و دستاورد بعثت پیامبران در قرآن ونهج البلاغه
با سلام صلوات بر خاتم پیامبر مهربانی
پیراهنِ سفیدِ ستاره سیاه بود
تابوتِ شب، روان و بر آن نقش ماه بود
خورشید: کوهی از یخ و هرچه درخت: سنگ!
بی ریشه بود هرچه که نامش گیاه بود
دنیا مکرَّر از عبثِ هرچه هست و نیست
در خود زمین تکیده، زمانه تباه بود
بی شک «هُبَل» خدایْ ترینِ خدایگان
«عزّی» برای جهلِ عرب تکیه گاه بود
کعبه پر از شکوه و شعف، شور و زندگی
اما برای روحِ بشر قتلگاه بود
شهری پُر از کنیزک و برده که هرچه مست
خَمرش به جام و عیش مدامش به راه بود
با هر پسر: ولیمه و شادی، ولی چه چیز
در انتظار دخترِ یک «روسیاه» بود
در چشم های وحشی بابا دو دست گور
تنها پناه دخترک بی پناه بود
بابا به روی ننگ قبیله که خاک ریخت
تنها سؤال دخترکش یک نگاه بود
لبریز بغض، بر دو دهانی که می شدند
هر بار باز و بسته «دعا»؟ نَه، دو «آه» بود!
روشن: سیاه و خوب: بد و هر چه خیر: شر:
عصیان: ثواب و صحبت از ایمان: گناه بود!
سیر و سقوط، معنیِ سیر و سلوکشان
اوج صعودها همه در عمق چاه بود
سالک اگر که کافر، یا کفر اگر سلوک
کعبه نَه قبله گاه، که یک خانقاه بود
این گونه شد که نعره زد ابلیس: ای خدا
حق با من است، خلقت تو اشتباه بود!
فوجِ مَلَک به ظنِّ غلط، در گمان شدند
با طرحِ نکته ای، همگی نکته دان شدند
طوفانِ شک وزیر و ملایک از آسمان
با کشتی شکسته به دریا روان شدند
عرش از درون به لرزه درآمد که بس کنید
از این به بعد، اهل زمین در امان شدند
شک شد یقین و «کن فیکون» بانگ بر گرفت
بود و نبود، آنچه نبودند، آن شدند
برقی زد آسمان و زمین غرق نور شد
یک یک ستارگان همگی کهکشان شدند
مردانِ گوژپشت و درختان پیر و خشک
قد راست کرده، باز نهالی جوان شدند
بر قبرهای کوچک و بی نام و بی شمار
حک شد که بعد از این پدران مهربان شدند
هر سنگ: شاخه ای گل و هر صخره: جنگلی
انبوه رنگ ها: همه رنگین کمان شدند
«کسری» شکست و آتشِ «آتشکده» نشست
«رود» از خروش ماند و علائم عیان شدند
اهل زمین، بدون پر و بال پر زدند
مردم، تمام سالکِ هفت آسمان شدند.
مهدی زارعی
عیدتون مبارک * یا علی علیه السلام
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب