28
مهر

حيله و سفاكي امويان

حيله و سفاكي امويان

امام حسين عليه السلام يقين داشت که امويان، وي را رها نخواهند کرد و از حيله و خيانت نسبت به آن حضرت، دست برنخواهند داشت، حتي اگر با آنها صلح کند و بيعت نمايد زيرا:

الف - امام، درخشان ترين شخصيت درجهان اسلام بود و مسلمانان در درون خويش، نسبت به وي دوستي و ارادتي خالص داشتند؛ زيرا آن حضرت، نوه پيامبرشان بود و سرور جوانان اهل بهشت و طبيعي بود که براي امويان، تحمل پذير نبود که شخصيتي با نفوذي قوي و جايگاهي بلند در همه زمينه ها وجود داشته باشد؛ زيرا اين امر، خطري بر قدرت و سطنتشان به حساب مي آمد.
ب - امويان نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله کينه داشتند؛ زيرا آن حضرت در واقعه بدر، آنان را به کشتن داد و شکست و ننگ را نصيب آنها کرد، يزيد منتظر فرصتي براي گرفتن انتقام از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله بود تا انتقام بدر را از آنها بگيرد.
راويان مي گويند که وي مي گفت:
لست من خندف ان لم انتقم من بني احمد ما کان فعل
«من از خندف نيستم اگر از فرزندان احمد، انتقام کارهايش را نگيرم».
هنگامي که انتقام خود را گرفت و کينه هايش را با قتل عام آنها فرونشاند، شروع به زمزمه کرد و مي گفت:

قد قتلنا القرم من ساداتهم وعدلناه ببدر فاعتدل
«ما بزرگ بزرگانشان را کشتيم و با بدر، برابر نموديم و برابر شد».
ج - امويان به مکر و پيمان شکني شناخته شده بودند، زيرا امام حسن عليه السلام با معاويه مصالحه نمود و خلافت را به وي سپرد، با وجود اين، معاويه به وي خيانت کرد و او را مسموم ساخت و به قتل رساند و نيز آنان به مسلم بن عقيل، امان دادند و نسبت به وي خيانت کردند…

امام حسين عليه السلام اعلام کرد که بني اميه، او را رها نخواهند کرد. آن حضرت عليه السلام به برادرش «محمد بن حنفيه» مي گويد: «اگر وارد سوراخ خزنده اي از خزندگان شوم، مرا بيرون مي آوردند و مي کشند». نيز حضرتش عليه السلام به «جعفر بن سليمان ضيعي» فرمود: «به خدا! مرا رها نخواهند کرد تا اين علقه (يعني قلب مبارکش) را از درونم خارج کنند».
امام عليه السلام برگزيد که بر عليه آنان، اعلام جنگ کند و به مرگي شرافتمندانه بميرد که تخت سلطنت آنها را به لرزه آورد و جبروت و طغيانشان را نابود سازد.
اينها برخي از عواملي است که سرور آزادگان را و اداشت تا بر ضد حکومت يزيد، دست به انقلاب بزند.

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا

 


free b2evolution skin
28
مهر

نظريه اي کینه توزانه و بي ارزش درباره علت قیام عاشورا

نظريه اي کینه توزانه و بي ارزش درباره علت قیام عاشورا

گروهي از متعصبان بني اميه، قيام امام عليه السلام بر عليه يزيد را قيامي به خاطر سلطنت و دستيابي به ثروتهاي کشور دانسته اند، اين نظريه بر کينه آنان نسبت به امام عليه السلام دلالت دارد به خاطر پيروزيهاي برجسته اي که آن حضرت در نهضت مبارکش به دست آورد که هيچ مصلح اجتماعي در روي زمين، چنين پيروزيهايي به دست نياورده است.
شايد بعضي از آنان به خاطر جهلشان نسبت به حقيقت نهضت حسيني و عدم آگاهي از علل آن معذور باشند؛ زيرا امام به يقين مي دانست که انقلابش در صحنه هاي نظامي شکست خواهد خورد؛ زيرا خصمش، از پشتيباني ارتشي فراوان با قدرت و نيرويي بسيار، برخوردار بود ولي آن حضرت هيچ نيروي نظامي نداشت تا سلطنت را به دست آورد و اگر آن گونه که مي گويند، هدفش سلطنت بود، هنگام شنيدن خبر کشته شدن سفيرش، «مسلم بن عقيل» و برگشتن کوفه بر ضد وي، به حجاز و يا جاي ديگري باز مي گشت و از نو براي رسيدن به هدفش شروع به فعاليّت مي کرد تا به مقصدش دست يابد.
امام مي دانست که اوضاع موجود، همه به نفع بني اميه بوده و هيچ چيزي از آنها در پشتيباني وي و يا به منفعت او نبوده است.
«ابن خلدون» مي گويد: «شکست حسين عليه السلام، امري حتمي بود؛ زيرا حسين، قدرتي نداشت که او را در شکست دادن امويان موفق سازد؛ چون طوايف «مضر» براي قريش تعصب داشتند و تعصب قريش براي خاندان عبد مناف و تعصب خاندان عبد مناف براي بني اميه بود و قريش اين را براي آنها مي دانستند و ديگر مردمان نيز منکر آن نيستند» (12) .
انقلاب امام، به خاطر هدفي بود که اين ظرفيت و اختيار از دست داده ها نمي توانند آن را بينديشند. زيرا قيام آن حضرت بر ضد حکومت يزيد، به خاطر حمايت از ارزشهاي اسلامي و ارزشهاي والا از دست امويان است که با تيشه به ريشه آنها حمله برده بودند…
يکي از نويسندگان معاصر مي گويد: «ما حق داريم بپرسيم که هدف حسين عليه السلام چه بوده و آن حضرت براي چه مطلبي فعاليت داشته است؟ اگر هدف آن حضرت، هدفي شخصي براي ساقط کردن يزيد بود تا خود، خلافتي را که مورد نظرش بود، در اختيار گيرد، اين اصرار را در حضرتش نمي ديديم که مي خواست به سوي کوفه برود علي رغم اينکه مردم از دور او پراکنده شده و به ابن زياد تسليم گشته و براي روبه رو شدن و از بين بردن وي، با تعداد بسيار، سلاح به دست گرفته بودند. کوتاه نظرترين مردم مي دانست که سرنوشت آن حضرت از آنچه کارش بدان انجاميد متفاوت نبود، اگر حسين تا اين درجه از کوته نظري بود، به مکه باز مي گشت تا از نو براي رسيدن به منصب خلافت تلاش کند… و اگر هدفش در آغاز کار رسيدن به منصب خلافت بود و هنگامي که خبر کشته شدن عموزاده اش به وي رسيد، سفر خود را براي گرفتن انتقام از قاتلانش به خاطر اجابت خواسته خانواده و نزديکانش ادامه داد، - آن گونه که بعضي از محققان ادعا کرده اند -، اگر هدفش اين مي بود، در مي يافت گروهي که همراه وي براي گرفتن انتقام خارج شده و تعدادشان از نود نفر مرد، زن و کودک تجاوز نمي نموده است، به چيزي از آن هدف نمي رسيدند و همه آنها از بين مي رفتند و خود حضرت نيز، جان خود را به صورت قرباني کم ارزشي در ميدان انتقام گرفتن، فدا مي کردند.
از اين گذشته، وظيفه او براي انتقام گرفتن اين بود که برگردد تا صفهاي ياران و خويشانش را جمع کند و با شمار عظيمي از افراد خشمگين و انتقامجو پيش آيد.
بنابراين، مسأله، مسأله انتقام جويي و هدف، هدفي شخصي نبوده، بلکه مطلب، مطلب امّت است و ماجرا براي حق بوده و اقدام، اقدامي فداکارانه بود که مي خواست از خويشتن مثالي براي جانبازي و فداکاري ارائه نمايد، اصرار حسين عليه السلام براي رفتن به سوي کوفه، پس از آگاه شدن از عقب رفتن مردم آنجا و دست کشيدن آنان از جهاد، تنها براي اين بود که با شهادت خود، پرچمي
برافرازد که آن اندک مردماني که همچنان به ارزشها ايمان داشتند و از ميان رهبران، کسي را مي جستند که راه تلاش در مبارزه را به آنان نشان دهد… و نيز براي تحريک وجدان انسانهاي و امانده اي که برجاي نشسته و از نگهداري حقوق و رعايت منافعشان، بازمانده بودند».
اين سخن، واقعيت درخشاني را که امام حسين عليه السلام به خاطر آن مبارزه کرده بود، در بر مي گيرد؛ زيرا آن حضرت، هيچگونه منفعت شخصي را مد نظر نداشت، بلکه هدفش صلاح امّت و نگهداري آنان از دست امويان بوده است.

پاورقي:

 

(12) مقدمه، ص171، قاعده 30.

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا


free b2evolution skin
28
مهر

ريشه كن ساختن بدعتها

ريشه كن ساختن بدعتها

حکومت اموي به گسترش بدعتها ميان مسلمين، همت گماشت که هدفي جز نابودي اسلام و شکست آن نداشته است، امام عليه السلام در نامه اي که براي اهل بصره فرستاد، به اين موضوع اشاره کرده، فرمود: «سنّت، از بين برده شده
و بدعت، زنده گشته است» (11) .
امام عليه السلام به پاخاست تا بدعتهاي جاهلي را که امويون ايجاد کرده بودند، نابود سازد و سنّت جدّش را که آنان از بين برده بودند، زنده نمايد، بنابراين، نهضت جاويدانش، براي نابودي جاهليت و بر افراشتن پرچم اسلام بوده است.

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا

 

(11) طبري، تاريخ 357 / 5.


free b2evolution skin
28
مهر

دفاع از حقوق خود

دفاع از حقوق خود

امام حسين عليه السلام براي دفاع از حقوق خود که امويان آنها را غارت و غصب نموده بودند، قيام کرد که مهمترين آنها به اعتقاد ما عبارتند از:

الف - خلافت: امام حسين عليه السلام همچون پدرش، ايمان داشت که عترتپاک، به مقام رسول اللَّه صلي الله عليه و آله سزاوارتر و به جايگاه وي از ديگران شايسته ترند؛ زيرا آنان اهل بيت نبوت، معدن رسالت و محل آمد و شد ملائکه هستند، خداوند به خاطر آنان، آغاز و به خاطر آنان پايان داد، - بنابه تعبير حضرتش - او با اين عقيده از دوران کودکي رشد يافته بود؛ زيرا در آن دوران بود که به سوي عمر، - در حالي که بر منبر رسول خدا صلي الله عليه و آله نشسته بود - شتافت و بر او فرياد زد: «از منبر پدرم پايين بيا و به سوي منبر پدرت برو».
تنها امام حسين عليه السلام چنين احساسي نداشت بلکه اين مسأله نزد ائمه اهل بيت عليهم السلام همگي وجود داشت، زيرا آنان معتقد بوده اند که خلافت از حقوق آنان است؛ زيرا آنها نزديکترين مردم به رسول خدا و آگاهترين افراد نسبت اهداف آن حضرت بوده اند…
مطلب قابل توجه ديگري نيز وجود دارد و آن اين است که حضرت حسين عليه السلام خود، به موجب معاهده صلح مورد اتفاق، خليفه شرعي بوده است؛ زيرا در بندهاي آن معاهده آمده بود معاويه حق ندارد امر خلافت بعد از خود را به کسي واگذار کند و امر خلافت بعد از او براي حضرت حسن خواهد بود که اگر اتفاقي برايش پيش بيايد، به حضرت حسين عليه السلام برمي گردد (10) .
بنابراين، بيعت يزيد، شرعي نبوده و امام حسين عليه السلام بر ضد امامي از ائمّه مسلمين، آن گونه که بعضي افراد داراي طرز تفکر اموي معتقد هستند، قيام ننموده است، بلکه آن حضرت عليه السلام بر ضد ظالمي که حقش را غصب کرده بود، قيام کرده است.

ب - خمس: «خمس» حق واجب شده اي براي اهل بيت عليهم السلام است که
قرآن بر آن تصريح نموده و سنّت در مورد آن متواتر شده است، ولي حکومتهاي قبلي آن را غارت نمودند و چيزي از آن را ادا نکردند تا حرکت مقاومت را نزد علويان فلج نمايند، امام حسين عليه السلام در سخنش با «ابوهره»، که او را از خروج بر ضد بني اميه نهي کرده بود، به اين مطلب اشاره نمود و فرمود: «واي بر تو اي ابوهره! بني اميه مال مرا گرفتند و من صبر کردم».
گمان غالب اين است مالي که بني اميه از آن حضرت گرفته بودند، همان «خمس» باشد. «دعبل خزاعي» در قصيده درخشانش که آن را در خراسان در حضور امام رضا عليه السلام خوانده، به اين مطلب اشاره نمود و گفته بود:

اري فيئهم في غيرهم متقسما وايديهم من فيئهم صفرات
«مي بينم که حقشان ميان ديگران تقسيم شده و دستشان از حقشان خالي است».
امام رضا عليه السلام از اين بابت، متأثر شد و دستهاي خود را زيرو رو کرد و فرمود: «به خدا که خالي هستند».
منع علويان از دستيابي به خمس به عنوان يکي از منابع اصلي زندگيشان سبب تأثّر و گرفتاري فراواني براي آنان گرديد. شايد امام حسين عليه السلام، با قيام خود، بازگرداندن اين حق سلب شده به اهل بيت را در نظر داشته است.

(10) حياة الامام الحسن عليه السلام 298/2، الإصابة 333 / 1.

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا


free b2evolution skin
28
مهر

نابود كردن ارزشهاي اسلامي

نابود كردن ارزشهاي اسلامي

امويان به نابود کردن ارزشهاي اسلامي همّت گماشتند به نحوي که ديگر نشاني از آنها در متن زندگي مسلمانان ديده نمي شد، برخي از آنها عبارتند از:

الف - وحدت اسلامي: امويان، تفرقه و اختلاف را ميان مسلمانان گسترش دادند و تعصبهاي قبيله اي را زنده ساختند و بدگويي ميان خاندانها و قبايل عرب را تشويق نمودند تا وحدتي ميان مسلمين پديد نيايد.
يزيد، «اخطل» را تشويق کرد تا انصار را بد بگويد، آنان که پيامبر صلي الله عليه و آله را پناه دادند و در روزهاي غربت و محنت اسلام، از دين وي حمايت کردند.
پديده آشکار در شعر آن روزگار، بدگويي بي شرمانه بود که شاعران، شايستگيهاي ادبي خود را تنها به بدگويي و هنرنمايي در شيوه هاي نسبت ناروا و ناسزاگويي خاندانهايي که با قبايلشان رقابت مي کرد، اختصاص دادند، شعر اموي از هر نوع سرشت انساني يا هدفي اجتماعي، خالي بود و تنها پديده بدگويي را در برداشت و بدين ترتيب با وحدت فراگيري که اسلام براي فرزندانش مي خواست، مخالفت گرديد.

ب - مساوات: امويان مساوات عادلانه اي را که اسلام اعلام فرمود، نابود ساختند؛ زيرا عربها را بر غير عرب مقدم شمردند و جوّ هراسناکي از تشنج و دسته بندي سياسي ميان مسلمين به وجود آوردند که نتيجه آن، اين بود که موالي (مسلمانان غير عرب) مجموعه اي از کتابها را در نقص عربها و نکوهش آنان تأليف نمودند همچنانکه عربها نيز کتابهايي در نقص موالي و حقير شمردن آنان نوشتند که در رأس کساني که اين گونه تشنج را ميان مسلمين به وجود آورد، زياد بن ابيه بود. او نسبت به عربها کينه توز بود و به نويسندگان فرمان داد تا از عربها بدگويي کنند.
اين سياست زشت، با روح اسلام مخالفت داشت که در همه حقوق و تکاليف ميان مسلمين با اختلاف قوميتهايشان، مساوات را برقرار ساخت.

ج - آزادي: در طول مدّت حکومت اموي، هيچ مفهومي از آزادي در صحنه زندگي وجود نداشت، زيرا نظام حاکم، مردم را در مورد هر اقدامي که با خواستهايش موافقت نداشت، به مجازاتي سخت و شديد مي گرفت تا هيچ کس نتواند حقوق خود را مطالبه نمايد و يا در مورد يکي از منافع مردم سخن بگويد، از آنجا که حکومت نَطع (9) و شمشير، در آن روزگار برقرار بود.
سرور آزادگان، به پاخاست تا انسان مسلمان و ديگر انسانها را از ستم همگاني برهاند و حقوق مردم را که در روزگار معاويه تضييع شده بود، به آنان بازگرداند.

(9) نَطْع»، سفره اي چرمي بود که انسانها را بر روي آن سر مي بريدند (مترجم).

علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم