5
دی

حسد

از رذیله های خانمان برانداز و ایمان سوز و دشمن ساز، «حسد» است. حسد، حسود را به دشمنی می افکند و مایۀ رنج دائمی او می شود. به قول سعدی:

توانم آنکه نیازارم اندرونِ کسی حسود را چه کنم؟ کو ز خود به رنج در است


چگونه می توان بر این رذیله غالب شد و خود را از چنگ آن رهاند؟ رهنمودهایی که در روایات آمده است، چنین است:

اول، توجه به عواقب سوء حسد و سرانجامِ تلخ حسودان، چه ابلیس، چه قابیل و چه همۀ حسودان دیگر، حتی فرزندان یعقوب که بر یوسف حسد می بردند.

دوم، توجه به افراد محروم تر از خود، تا قدر نعمت ها و داشته ها را بداند و به برخورداران، حسد نورزد.

سوم، توجه به عذاب اخرویِ صاحبان این صفت و کیفر گناهانی که از رهگذر همین رذیلۀ اخلاقی، دامنگیر حسود می شود.

چهارم، نیکی به محسود و ابراز محبت و دوستی به او، تا آن کینه ها و بدخواهی های حسودانه و درونی به تدریج از بین برود.

پنجم، توجه به اینکه زیان حسد، نخست به خودِ حسود می رسد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «حسود، پیش از آنکه به محسود زیان برساند، به خودش ضرر می زند؛ مثل ابلیس که با حسدش، برای آدم، اِجتبا و برگزیدگی را فراهم آورد و برای خودش، لعنت ابدی را.» حسد هرجا که آتش برفروزد *** هم اول، صاحب خود را بسوزد.

ششم، ازبین بردن زمینه های حسد و صفات بدی مانند حرص، طمع، تکبر، فرومایگی، جهل و کینه که موجب حسد می شوند.

منبع راه های درمان رذایل اخلاقی / جواد محدثی.


free b2evolution skin
4
دی

خشم و غضب

نیروی غضب که خداوند سبحانه و تعالی در وجود انسان نهاده است، فواید بسیاری دارد؛ به شرط آنکه در اختیار و به فرمان عقل باشد و به جا به کار رود؛ و گرنه، شعله های آن، همۀ هستی شخص غضبناک را می سوزاند و خاکستر می کند.

ادامه »


free b2evolution skin
4
دی

زمینه های سلب توفیق

برخی امور که از زمینه های سلب توفیق (و نه عوامل و اسباب آن) هستند، تأثیر کمتری در سلب توفیق دارند و اختیار و اراده انسان با وجود این امور، سلب نمی شود. در واقع، این امور به تنهایی سبب سلب توفیق و کام یابی نیستند. این زمینه ها در صورت فراهم شدن شرایط، کم کم بارور و سبب سلب توفیق از انسان می شوند. زمینه های سلب توفیق را در دو دسته زمینه های درونی و زمینه های بیرونی می توان تقسیم کرد.

1. زمینه های درونی 

منظور از زمینه های درونی، امور روحی، روانی و فکری انسان است که زمینه ساز انحراف از مسیر رسیدن به هدف و کسب توفیق هستند. مهم ترین این زمینه ها عبارتند از:

الف) امیال طبیعی

برخی از دانشمندان بر این باورند که درون انسان از نیروهای میل دهنده خالی است. آنها انسان را مانند لوح سفیدی می دانند که نقش پذیری آن تنها به عوامل خارجی وابسته است. واتسون، دورکیم و جان لاک از این دسته اند.نقطه مقابل ایشان دو گروه دیگر قرار دارند که برخی ذات انسان را شرور و عده ای ذات او را خیرخواه می انگارند.

حقیقت آن است که انسان دو بُعد جسمانی و روحانی دارد، از قوه ها، استعدادها و کشش هایی متضاد و درونی برخوردار است، امیال طبیعی که ویژگی بعد جسمانی انسان است، در صورت کنترل نشدن از سوی عقل و وجدان می توانند سبب فراهم شدن زمینه های سلب توفیق معنوی شوند.

در برخی آیات قرآن کریم، انسان بدون اینکه عملی ناپسند انجام داده باشد، نکوهش می شود. مفسران، چنین آیاتی را ناظر به جنبه حیوانی و جسمانی او می دانند، مانند: «إِنّ اْلإِنسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ؛ قطعاً انسان ستم پیشه ناسپاس است.» (ابراهیم: 34) «وَ کانَ اْلإِنسانُ عَجُولاً؛ و انسان همواره شتابزده است.» (اسراء: 11) «إِنّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولاً؛ راستی او (انسان) ستمگری نادان است». (احزاب: 72)

إِنّ اْلإِنسانَ خُلِقَ هَلُوعًا. إِذا مَسَّهُ الشّرُّ جَزُوعًا. وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا. إِلاّ الْمُصَلِّینَ. (معارج: 19 - 22)

به راستی انسان، سخت آزمند [و بی تاب] خلق شده است. چون صدمه ای به او رسد، عجز و لابه کند و چون خیری به او رسد، بخل ورزد؛ غیر از نماز گزاران.

جهل، عجله، بخل، بی صبری و تعدّی، از ویژگی های بُعد جسمانی انسان است و گاه بر اثر طغیان غرایز درونی او جلوه می یابد. بدیهی است خدای حکیم نیروهای مقابل آن را برای کنترل و هدایت این غرایز، در بعد روحانی انسان قرار داده است، اما بحث ما در این است که این امیال می توانند زمینه ساز ایستایی او از حرکت به سوی اهداف والا شوند و او را از توفیق کسب کمال بازدارند.

منبع عوامل سلب توفیق / محمود صحرایی


free b2evolution skin
30
آذر

شیطان اولین کسی که.....

شیطان: نخستین کسی بود که بعضی کارها را مرتکب شد و پیش از او کسی آنها را انجام نداده بود. و آنها از این قراراند:

- اولین کسی که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت: من از آتشم و او از خاک در حالی که آتش از خاک بالاتر است.

- اولین کسی که در پیشگاه با عظمت الهی تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد.

- اولین کسی که که معصیت و نافرمانی خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود.

- اولین کسی که به دروغ گفت: خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسی از آن بخورد تا ابد زنده می ماند و با خدا شریک می شود.

- اولین کسی که که قسم به دروغ خورد و گفت: من شما را نصیحت می کنم.

- اولین کسی که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.

- اولین کسی که منبر رفت و برای ملائکه سخنرانی و صحبت کرد.

- اولین کسی که که به خدا مشرک شد.

- اولین کسی که که غنا و آواز خواند، همان زمانی که آدم علیه السلام از درخت نهی شده خورد.

- اولین کسی که از خوشحالی سرود خواند و آن هنگامی بود که آدم به زمین آمد.

- اولین کسی که نوحه خواند و گریست؛ چون اورا به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهای آن نوحه و گریه کرد.

- اولین کسی که لواط کرد چون زمانی که به میان قوم لوط آمد خود را در اختیار آنان قرار داد تا با او لواط کنند.

- اولین کسی که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند.

- اولین کسی که دستور ساختن حمام را در زمان حضرت سیلمان علیه السلام داد تا نظافت کنند.

- اولین کسی که ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، برای این که موهای اضافی پای بلقیس پادشاه سبا را از زمین ببرند.

- اولین کسی که دستور ساختن شیشه را داد 

حضرت سلیمان علیه السلام آن را روی خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند.

- اولین کسی که دستور ساختن صابون را داد تا مردم بدن و لباس خود را بشویند.

- اولین کسی که دستور ساختن آسیاب را داد تا مردم گندم های خود را آرد کنند.

- اولین کسی که با ابوبکر بیعت کرد تا مردم را منحرف کند و از مسیر حق برگرداند.

- اولین کسی که خدا را در آسمان ها پرستید.

- اولین کسی که عبادت و بندگی او، فرشتگان را به تعجب در آورد.

- اولین کسی که به خدای خود اعتراض کرد.

- اولین کسی که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.

- اولین کسی که سحر و جادو کردو آن دو را به مردم یاد داد.

- اولین کسی که ساز درست کرد و خود، آن را نواخت.

- اولین کسی که برای زیبایی، زلف گذاشت.

- اولین کسی که برای مخالفت با پیامبران ریش خود را تراشید.

- اولین کسی که برای مست شدن مردم، شراب درست کرد.

- اولین کسی که ساختن آلات لهو و لعب و موسیقی را به قابیل آموخت.

- اولین کسی که وقتی وارد جهنم می شود، خطبه می خواند.

- اولین کسی که مکر و حیله و خدعه نمود.

- اولین کسی که نقاشی کرد و چهره کشید.

- اولین کسی که آتش حسدش شعله ور شد.

- اولین کسی که به ناحق مخاصمه و جدال کرد.

- اولین کسی که خدای تعالی به او لعنت نمود و او از ناراحتی فریاد کشید.

- اولین کسی که به خدا کفر ورزید.

- اولین کسی که گریه دروغی نمود.

- اولین کسی که عبادت و خلقت خود را ستود.

- اولین کسی که صورت های مجسمه و بت را ساخت.

- اولین کسی که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل او را لعنت کردند.

- اولین کسی که از ترسد..ملائکه فرار کرد و خود را مخفی نمود.

- اولین کسی که دستور مساحقه داد. امام باقر علیه السلام فرمود: (وقتی خواسته ابلیس در قوم لوط عملی شد، خود را به صورت زن در آورد و سراغ زنان آمد و گفت: آیا مردان شما با هم لواط می کنند؟ در جواب گفتند: آری. دستور داد شما نیز با هم مساحقه کنید).

معنی شیطان

شیطان دو معنی دارد: یکی اصطلاحی، و آن همان معنایی است که بر سر زبان مردم است. وقتی کلمه شیطان گفته می شود، ذهن مردم متوجه آن ملعونی می شود که رو در روی خدا ایستاد و نافرمانی کرد و در برابر آدم علیه السلام سجده نکرد.

دیگری معنی لغوی آن است، شیطان از (شطش) و (شاطن) گرفته شده و هر دو به معنی پلید، خبیث، پست و موجودی سرکش، متمرد و نافرمان به کار برده می شود. به عبارت دیگر، به هر چیز مرموز، موذی و آزار دهنده گفته می شود. هم چنین به معنی منحرف و منحرف کنند، یاغی و طاغی، شریر و شرارت کننده، دور بودن و دور شدن از حق و حقیقت، دور شدن از رحمت و مغفرت الهی، بدخوی و سخت دل، بدجنس و بد ذات و ناپاک، هلاک شده و هلاک شونده آمده است. این معانی و صفات در انسان باشد یا در جن، در چهار پایان باشد یا وحوش، خزندگان و غیره همه این ها از معانی و مصادیق شیطان است.

و فرد شاخص آن، همان معنا و مفهوم اصطلاحی آن است که در میان مردم معروف مشهور است و آن ابلیس و لشگریان و اعوان و انصار و یاوران او است. همان کسی که باعث بدبختی خود و آدم علیه السلام، باعث بیرون شدن خود و آدم علیه السلام از بهشت شد.

منبع  شیطان در کمین گاه نوشته نعمت الله صالحی حاجی آبادی


free b2evolution skin
30
آبان

بدعاقبتی

 بدعاقبتی
سوره یس

نقل شده است که فُضَیل بن عیاض که یکی از مردان طریقت است؛ شاگردی داشت که اعلم شاگردان او محسوب می‌شد، وقتی بیمار شد، هنگام احتضار، فضیل به بالین او آمد و نزد سر او نشست و شروع کرد به خواندن سوره «یس».

 

آن شاگرد محتضر گفت: مخوان این سوره را ای استاد!

فضیل از او پرسید که تو از بهترین شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مُردی؟

گفت: برای سه عملی که انجام می‌دادم:

اول: نمّامی و سخن چینی کردن.

دوم: حسد بردن… .

پس فضیل ساکت شد و به او گفت: بگو: لااله الاّ الله.

گفت: نمی‌گویم آن را به جهت آن که - العیاذُ بالله - من بیزارم از آن، پس به این حال مُرد.

فضیل از مشاهده این حال بسیار ناراحت شد، و به منزل خود رفت و بیرون نیامد. پس از مدتی او را در خواب دید که او را به سوی جهنم می‌کشند.

فضیل از او پرسید که تو از بهترین شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مُردی؟

گفت: برای سه عملی که انجام می‌دادم:

اول: نمّامی و سخن چینی کردن.

دوم: حسد بردن.

سوم: من بیماری داشتم و به نزد طبیبی رفته بودم، او به من گفته بود که در هر سال یک قدح شراب بخور که اگر نخوری این بیماری در تو خواهد ماند. پس من بر حسب قول آن طبیب شراب می‌خوردم، به دلیل این سه عمل که انجام می‌دادم؛ عاقبت من بد شد و به آن حال مُردم .

منبع:

کتاب منازل الآخرة، شیخ عباس قمی(ره)، ص 81 ، با تصرف .

 

www.today.com/news


free b2evolution skin