14
شهریور

در احوال جوانى كه در حالت احتضار مورد عاق مادرش ‍ بود

در احوال جوانى كه در حالت احتضار مورد عاق مادرش ‍ بود

در حديث است كه جوانى در حالت احتضار بود و حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله در نزدش تشريف داشت ، فرمود: بگو لااله الالله جوان قادر به سخن گفتن نبود.
حضرت از حضار سوال كرد كه اين جوان چه گناهى دارد كه زبانش بسته شده است ؟ گفتند: عاق مادرش است ، حضرت مادرش را احضار نمود، و به او فرمود: پسرت را حلال كن !
زن عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد چطور حلالش كنم ، كه زده چشم مرا كور كرده ! او را حلال نمى كنم ، حضرت فرمود: آيا راضى مى شوى پسرت را در آتش بسوزانند؟ عرض كرد: نه يا رسول الله !
سپس حلالش كرد، بعد جواب لب گشوده و كلمه لااله الاالله را به تلقين حضرت گفته و جانش را تسليم كرد

داستانهايى از انوار آسمانى ، يوسفى


free b2evolution skin
14
شهریور

آب خواستن امام حسن عليه السلام و امام حسين از جدشان

آب خواستن امام حسن عليه السلام و امام حسين از جدشان

در كتاب مفتاح الجنة مرويست كه روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حجره خود نشسته بود، و حسنين عليهما السلام در خدمت آن حضرت بودند، و آن جناب به ديدن آن بزرگواران مسرور بود، كه ناگاه امام حسن عليه السلام از جد بزرگوار خود آب طلبيده حضرت به درون حجره نظر انداخت كسى را نديد.
پس از جاى خود برخاسته جام را پر از آب كرد مى خواست كه به امام حسن عليه السلام بدهد، امام حسين عليه السلام عرض كرد: يا جداه اناعطشان ، حضرت رسول صلى الله عليه و آله متفكر شد، كه در ميان دو نور ديده چه كند اگر آب را به امام حسن عليه السلام بدهد امام حسين عليه السلام محزون مى شود و اگر به امام حسين عليه السلام بدهد، امام حسن عليه السلام محزون مى شود.
در اين فكر بود كه ناگاه از عقب سرش دستى با جام پر از آب از بيرون حجره دراز گرديد، و عطر آن آب ، حجره را، معطر گردانيده و به امام حسين عليه السلام داد.
و رسول خدا صلى الله عليه و آله از ديدن آن خوشحال شده آب درون را به امام حسن عليه السلام داد و در آن حال ، جبرئيل به حجره ، داخل شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: يا جبرئيل كجا بودى ؟ عرض كرد: در سدرة المنتهى بودم كه از جانب پروردگار عالم به من وحى رسيد كه خود را به بهشت برسان ، و يك جام آب از آب سلسبيل پر كرده براى حسين ببر، او را از انتظار بيرون بياور، مبادا! دل مبارك حسين عليه السلام آزرده گردد

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى


free b2evolution skin
1
شهریور

درنگ1

صلوات و رنج ‏شيطان


روزى پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله و سلم از راهى عبور میكرد. در راه شيطان را ديد كه خيلى ضعيف و لاغر شده است. از او پرسيد: چرا به اين روز افتاده ‏اى؟

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
29
مرداد

غربت

مگر عشق را جز در هجران و فرقت و غربت می توان آموخت؟

 پس این درد فراق همه هستی آدمی است و مایه ي اصلی هنر نیز همین غربت است که با اوست از آغاز تا انجام.

جملات قصار شهید آوینی


free b2evolution skin
29
مرداد

شهید آوینی

مردمان مسافر کاروان مرگند 

 اما خود نمی دانند ، مرگ کاروان دار سفر زندگی است و کجاوه ثابت می نماید اما کاروان در سفر است.

جملات قصار شهید آوینی


free b2evolution skin