14
شهریور

درآمدن زنبورى نزد رسول و علت شيرينى عسلش

درآمدن زنبورى نزد رسول و علت شيرينى عسلش

در كتاب امالى روايت شده كه روزى حضرت سيد عالم صلى الله عليه و آله در سايه نخلى نشسته بود، و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خدمت آن حضرت بود.
كه ناگاه زنبورى بيامد و مثل پروانه به گرد سر آن حضرت گرديد و با زبان خود با رسول خدا صلى الله عليه و آله تكلم مى كرد و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آستين مبارك خود را مى افشاند كه زنبور از آن حضرت دور شود، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله تبسم مى كرد تا اين كه فرمود:
يا على مى دانى كه اين زنبور چه مى گويد يا نه ؟ مراد اين زنبور آن است كه ما را مهمان كند، مى گويد: در فلان موضع قدرى شهد نهاده ام اميرالمؤ منين عليه السلام را بفرما تا بياورد عذر خواهى بسيار مى نمايد كه سليمان پيغمبر را مور ضعيفى به پاى ملخى مهمان نمود اگر زنبور بى نوايى خواجه دو سرا، را به قدرى عسل مهمان كند عيب نخواهد داشت .
خلاصه اميرالمؤ منين عليه السلام به فرموده رسول رب العالمين آن عسل را حاضر نموده ميل فرمودند، پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله از همان زنبور احوال پرسيد كه خوراك شما از شكوفه تلخ بيش نيست چگونه مى شود؟ كه در اندرون شما شهد شيرين مى شود و عرض كرد: يا رسول الله هر گاه قدرى شكوفه به درون ما داخل مى شود فى الحال الهام اللهى مى شود كه سه مرتبه به جانب شما صلوات مى فرستيم و به سبب صلوات آن شكوفه تلخ در شكم ما شهد شيرين مى گردد

كشكول النور: ج 2، ص 28، به نقل از كتاب امالى

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى



free b2evolution skin
14
شهریور

پخته نشدن ماهى در آتش به بركت صلوات

پخته نشدن ماهى در آتش به بركت صلوات

در كتاب مفتاح الجنة مرويست كه در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله شخصى ماهى مرده اى را از بازار گرفته به خانه اش آورده و با زن آتش ‍ افروخته و ماهى را بر روى آتش انداختند، تا كباب شود.
آتش بر ماهى تاءثير نكرد! و اصلا از ماهى به قدر ذره اى نسوخت تا يك ساعت ماهى را روى آتش گذاشتند، مطلقا نه سوخت و نه پخته شد مرد و زن در كار ماهى تعجب كردند، و حيران ماندند، آخر آن شخص ماهى را به دستمال بسته به خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله ماجرا را عرض كرد.
حضرت به آن ماهى خطاب فرمود: كه به چه سبب آتش به تو تاءثير نمى كند؟ و تو را كباب نمى كند؟ ماهى به قدرت الهى و معجزه رسالت پناهى به زبان فصيح به تكلم درآمده و گفت :
يا رسول الله از بركت تو و آل تو آتش مرا نمى سوزاند به جهت اين كه در فلان دريا بودم روزى يك كشتى از دريا مى گذشت ، شخصى در ميان كشتى بر تو و عترت تو صلوات مى فرستاد، و من نيز بر تو و اولاد تو صلوات فرستادم ، چنانكه از آن شخص ياد گرفتم ، پس از جانب حق تعالى به من ندا رسيد كه جسد تو بر آتش حرام شد و آتش بر تو تاءثير نخواهد كرد

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى


free b2evolution skin
14
شهریور

شفيع نمودن حضرت علي عليه السلام براى امت عاصى

دعا كردن حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و شفيع نمودن ، حضرت اميرعليه السلام را به درگاه خدا براى امت عاصى

در كتاب مفتاح الجنة از عايشه مرويست كه شبى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حجره من بود، در اثناى شب بيدار شدم ، ديدم كه حضرت در رختخواب نيست ، برخاستم ، و حجره را ملاحظه كردم .
در حجره نبود، بيرون آمدم ، و ساير حجرات را گشتم ، در هيچ يك نيافتم ، تشويش و اضطراب بر من غالب شد كه مبادا امرى واقع شده پس بر پشت بام بر آمدم ، ديدم در آنجا با پروردگار مناجات ميكند من در گوشه اى پنهان شدم تا كه ببينم در مناجات چه مى گويد.
شنيدم كه مى گفت :

الهى اسئلك بخير خلقك على بن ابيطالب ان تغفر امة محمد صلى الله عليه و آله

يعنى خدا سوال مى كنم از تو به بهترين خلايق تو على بن ابيطالب كه امت محمد را بيامرزى

الهى انشرك با حب الناس اليك على بن ابيطالب ان ترحم عصاة امتى

يعنى خدا يا قسم مى دهم تو را به محبوبترين بندگان تو على بن ابيطالب كه بر گنهكاران امت من رحم كنى .
و من مدت طويلى مكث كردم و ديدم حضرت رسول صلى الله عليه و آله در اين مدت خدا را به على قسم ميداد، كه امت او را ببخشيد، من چون اين حالت را مشاهده كردم نزديك رفتم حضرت مرا ديد فرمود:
اى عايشه كجا بودى ؟ عرض كردم كه چون شما را در رختخواب نديدم خوف كردم كه مبادا خداى نكرده امرى روى داده باشد، بنابراين در صدد تفحص شده بر پشت بام آمدم ، حضرت فرمود: اى عايشه به حجره خود مراجعت كن ! عرض كردم :
يا رسول الله سوالى دارم فرمود: بگو گفتم : (( اليس الله الملائكة المقربون )) آيا براى خدا ملائكه مقرب نيستند، فرمود: بلى ! گفتم : آيا تو آقاى انبياى مرسلين نيستى ؟ فرمود: بلى !مقصود خود را بگو گفتم : با وجود اين كه خدا فرشتگان مقرب و پيغمبران مرسل و مثل تو پيغمبرى دارد، پس ‍ چرا خدا را به على بن ابيطالب قسم مى دهى ؟ حضرت فرمود:
وقتيكه به پشت بام آمدم كه عاصيان امت را دعا كنم نظر به ملكوت كردم و بر جميع مقربان درگاه الهى مطلع شدم ، و به قدر و مرتبه هر يك در نزد خدا علم بهم رسانيدم ، مرتبه هيچ يك از ايشان را بالاتر از مرتبه على عليه السلام نديده و نيافتم ! و به خدا قسم كه اگر مطلع به بهتر از على مى شدم خدا را به او قسم مى دادم

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى


free b2evolution skin
14
شهریور

مسلمان شدن صياد يهودى به كرامت پيغمبر صلى الله عليه و آله

مسلمان شدن صياد يهودى به كرامت پيغمبر صلى الله عليه و آله

در كتاب تحفة الذاكرين كرمانشاهى و كنزالغرائب مسطور است كه ام السلمه روايت كرده ، كه روزى خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله از صحرايى مى گذشت ناگاه از كنار دشت آوازى بلند شد، و آن حضرت به اطراف ملاحظه كرد! و كسى را نديد.
بار ديگر فريادى شنيد و ملتفت نگرديد، دفعه سوم حضرت احمد مختار نظر با محبت خويش را گشاده و چشمش به آهوى پا بسته اى افتاد  آهو گفت : يا رسول الله اين يهودى مرا صيد كرد و دو فرزند شيرخواره در پس اين كوه دارم كه آنها را شير نداده ام ، خيلى نگران آنها هستم ، ميخواهم ، بروم كه كودكانم را سير كنم ! و باز مراجعت نمايم ، حضرت فرمود: البته مراجعت خواهى كرد، عرض كرد: بلى ، اگر چنانكه گفتم خلافى واقع شود و تاءخير نمايم ، خداوند مرا مانند جماعت عشار عذاب كند، حضرت ضامن شد و آهو رفت و بعد از زمانى در موعد مقرر ديد آهو با دو بره اش آمدند، هرسه به پابوسى آن بزرگوار شرفياب شدند، صياد يهودى از مشاهده اين معجزه به ديدن شريف اسلام مشرف شد و براى رضاى خاطر شريف حضرت رسول صلى الله عليه و آله آن آهو را آزاد كرد.
آهو با دو بره اش حضرت رسول صلى الله عليه و آله را دعا و ثنا كرده خواستند بروند جناب رسول خدا براى نشان آزادى زنجيرى به قرار طوق به گردن آهوان بست يعنى اين آهو منسوب به رسول خدا صلى الله عليه و آله است و آزاد كرده آن بزرگوار است پس هر كسى كه آن نشان را ميديد احترام رسول خدا صلى الله عليه و آله را مراعات كرده آن آهو را صيد نكرده و زخمى به آنها وارد نمى ساخت كانه گوشت آن به مردم حرام شده بود.
آه آه صد هزار آه نمى دانم كه آهوان حرم سراى نبوت و ولايت را چرا در صحراى كربلا صيادان بى رحم كوفه و شام به جراحات شمشير و تير جفا تشنه و گرسنه صيد كرده بعضى را كشتند و برخى را اسير و دستگير در بيابانها و صحراها و بازارها با هزار ظلم و ستم مى گردانيدند، و به اين ظلمها اكتفا نكرده قلب مبارك حضرت رسول صلى الله عليه و آله را شكسته به مجلس ابن زياد ملعون در كوفه و به مجلس چون يزيد پليدى در شام شوم كشيده و چه مصيبتها به آن دست بستگان وارد آوردند. الا لعنة الله على القوم الظالمين

داستانهايى از انوار آسمانى ، يوسفى

 

 


free b2evolution skin
14
شهریور

مزد خواستن حضرت ابراهيم و ديدنش ملكوت آسمانها و زمين

مزد خواستن حضرت ابراهيم و ديدنش ملكوت آسمانها و زمين

در كتاب جواهر السنيه از حضرت امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود در شبى از شبهاى ظلمانى كه هفت ساعت از شب گذشته بود حضرت ابراهيم على نبيا و اله و عليه السلام از خانه اش بيرون آمده متوجه درگاه الهى شد عرض كرد پروردگارا براى تو يك بيت و هفتاد مسجد بنا كرده ام ، از جانب پروردگار به ابراهيم ندا رسيد كه مزد تو در نزد من است ، ابراهيم به طرف آسمان و زمين و مشرق و مغرب و زير پا نظر انداخت چيزى نديد بار ديگر همان سخن را عرض كرد باز همان جواب را شنيد عرض كرد خدايا مزد من چيزى نرسيد پس ندا رسيد كه يا ابراهيم آيا شكم گرسنه اى از شيعيان على را سير كرده اى يا عورت يا بدن برهنه اى را از ايشان پوشانيده اى كه زيادى مزد مى طلبى ابراهيم عليه السلام عرض كرد پروردگارا آيا على به وجود آمده يا بعد از اين موجود خواهد شد ندا رسيد كه بعد از اين از ممكن غيب پا به مملكت وجود خواهد گذاشت يا ابراهيم آيا مى خواهى كه على را ببينى عرض كرد نعم يا رب پس حق تعالى رفع حجابها از پيش چشم او نمود سرادق عرش به نظرش درآمد و همين است كه خداوند در كلام خود مى فرمايد: (( و كذالك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض )) همچنين است كه نموديم به ابراهيم ملكوت آنها و زمينها راحضرت ابراهيم قنديل بزرگى از قنديلهاى عرش را ديد عرض كرد الهى اين چند قنديل است حق تعالى فرمود در اين قنديل روح حبيب من محمد صلى الله عليه و آله است پس عرض كرد اين قنديل ديگر چيست ؟ فرمود كه در اين روح على بن ابيطالب است عليه السلام است عرض كرد اين قنديل ديگر چيست كه بعد از آن است خطاب رسيد كه در آن روح فاطمه زهرا عليها السلام دختر سيد انبياء المصطفى صلى الله عليه و آله است عرض كرد اين دو قنديل ديگر چيست ؟ خطاب رسيد كه در آن روح حسن و حسين عليه السلام كه اولاد گرامى ايشانند، عرض كرد اين قنديل ديگر كه بعد از ايشان است چيست ؟ خطاب آمد كه در آن ارواح نه گانه فرزندان محمد و على است پس عرض كرد: (( ما هذه القناديل المشبكة التى لايعلم عددها غيرك )) يعنى اين قنديلهاى مشبكه بسيار كه عدد آنها را كسى غير از تو نمى داند چيست ؟ خطاب رسيد كه در اينها ارواح بندگان صالح از شيعه هاى على هستند ابراهيم عرض كرد كه خدا مرا از شيعيان على گردان و اين است كه خداى تعالى مى فرمايد: (( و ان من شيعته لابراهيم )) يعنى از جمله شيعه على هر آينه ابراهيم است

داستانهايى از انوار آسمانى ، يوسفى

 


free b2evolution skin