26
شهریور

داستانی آموزنده: «جای خدا حکم مکن»

داستانی آموزنده: «جای خدا حکم مکن»

این داستان، از داستان‌های راستینی است که بسیار آموزنده است و انسان را در مسیر تنبه قرار می‌دهد و می‌فهماند که هر انسان اگر حتی به اندازه ذره‌ای عمل ناپسند انجام دهد سزایش را خواهد دید اگرچه از بزرگ مردان خدا باشد.

«سعد بن معاذ» از بزرگان مدینه، مردی مدبر و شجاع و شخصیتی با نفوذ در میان قبیله خود بود. از این رو در همان دوران جوانی به مقام ریاست قبیله أوس برگزیده شد. او رئيس انصار و فوق العاده نزد رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله) و مسلمين محترم بود، و طورى احترام داشت كه وقتى سواره مى‌آمد، رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله) مى‎‌فرمود: «مسلمين به استقبالش بروند» و خود پيامبر(صلى‌الله‌عليه‌وآله) نیز هنگام ورود او تمام قامت در برابر او بلند می‌شد.

ادامه »


free b2evolution skin
26
شهریور

روایت زیبا درباره ظهور امام زمان علیه السلام

 روایت زیبا درباره ظهور امام زمان علیه السلام

-ابان بن تغلب می گوید امام صادق علیه السلام فرمود:«…آنگاه که او (حضرت قائم علیه السلام)پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله را به اهتزاز در آورد سیزده هزار و سیزده فرشته که سالها منتظر ظهورش بوده اند به زیر پرچمش گرد می آیند(و آماده نبرد می شوند) همان فرشتگانی که با نوح پیامبر در کشتی ، با ابراهیم خلیل در آتش و با عیسی هنگام عروج به آسمان همراه بودند.»1

ادامه »


free b2evolution skin
26
شهریور

مبادا از امام حسین (عليه السلام) به پدرش شکایت کنی!!

مبادا از امام حسین (عليه السلام) به پدرش شکایت کنی!!

مرحوم شیخ مرتضی انصاری شاگردان زیادی را تربیت کرد. یکی از طلابی که در درس ایشان شرکت می کرد از لحاظ مالی در مضیقه بود.آن طلبه تصمیم می گیرد هر شب جمعه از نجف به کربلا برود و آقا امام حسین (ع) را زیارت کند.

آن شب جمعه در کربلا از امام حسین علیه السلام در خواست می کند که دو چیز از شما می خواهم؛ یکی خانه و دیگری زن.

ادامه »


free b2evolution skin
26
شهریور

حکایتی عجیب از آیت الله میرزای شیرازی

 

حکایتی عجیب از آیت الله میرزای شیرازی

مرحوم آیت الله اراکی از مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی (صاحب فتوای تنباکو) نقل کرد که او فرمود: من برای زیارت مرقد منور امام حسین علیه السلام از سامرا به سوی کربلا روانه شدم. در مسیر راه به یکی از طوایفی که در آنجا سکونت داشتند رسیدم و به آنها وارد شدم. رییس طایفه از من احترام شایانی کرد . در این میان زنی نزد من آمد و گفت: سلام بر تو ای خادم عباس.

ادامه »


free b2evolution skin
26
شهریور

امام زمان (عجل الله تعالي عليه) روضه ی وداع می خواند!

امام زمان (عجل الله تعالي عليه) روضه ی وداع می خواند!

مرحوم مقدس اردبیلی می فرمود: با طلاب پیاده به کربلا می رفتیم. در بین راه یک آقای طلبه ای بود که گاهی برایمان روضه می خواند و امام حسین علیه السلام یک نمکی در حنجره اش گذاشته بود. آمدم کربلا. زیارت اربعین بود. از بس زایر آمده بود و شلوغ بود گفتم: داخل حرم نروم و مزاحم زوار نشوم.طلبه ها را دور خود جمع کردم و گوشه ی صحن آماده ی خواندن زیارت شدیم,یک وقت گفتم: آن طلبه ای که در راه برای ما روضه می خواند کجاست؟ گفتند: نمی دانیم بین این جمعیت کجا رفت؟ ناگهان دیدم یک مرد عربی مردم را کنار می زند و به طرف من می آید. صدا زد: ملا محمد مقدس اردبیلی! می خواهی چه بکنی؟ گفتم: می خواهم زیارت اربعین بخوانم. فرمود: بلندتر بخوان تا من هم گوش کنم. زیارت را بلندتر خواندم. یکی دوجا توجه ام را به نکاتی ادبی داد. وقتی زیارت تمام شد به طلبه ها گفتم: آن طلبه پیدا نشد؟ گفتند: نمی دانیم کجا رفته است؟ یک وقت آن مرد عرب به من فرمود: مقدس اردبیلی! چه می خواهی؟ جریان طلبه روضه خوان را برایشان نقل کردم و گفتم خواستم بیاید برایمان روضه بخواند.

مرد عرب فرمود: مقدس اردبیلی! می خواهی من برایت روضه بخوانم؟ گفتم: آری. آیا به روضه خواندن واردی؟ فرمود: آری. ناگهان آن شخص رویش را به طرف ضریح امام حسین علیه السلام کرد و از همان طرز نگاه کردن ما را منقلب کرد. یک وقت صدا زد: یا اباعبدالله! نه من و نه این مقدس اردبیلی و نه این طلبه ها هیچ کدام یادمان نمی رود آن ساعتی را که می خواستی از خواهرت زینب (سلام الله علیها) جدا شوی! ناگاه دیدم کسی نیست و فهمیدم آن مرد عرب, مهدی زهرا(سلام الله علیها) بوده است.

منبع: کرامات الزینبیه ص 23 و 24

مولف: سید محمدحسین محمودی

 


free b2evolution skin