30
تیر

دلنوشته حجاب

خانم! امام زمان عجل الله تعالي عليه رو دوست داری؟

 

 

بهش گفتم: امام زمان عجل الله  تعالي رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوستش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عجل الله تعالي به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده
و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری
و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.
عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟
چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه!
دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟
حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟
معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.

 

 

کمی تامل کنیم( عاقبت عمل زنان …)

امیرالمومنین علی عليه السلام می فرماید : « روزی با فاطمه سلام الله عليها محضر پیامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند .
گفتم : پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله ! چرا گریه می کنی ؟
فرمود : یا علی ! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم . ( و اکنون گریه ام برای ایشان است . )
زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد.
زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.
زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.
زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند .
زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.
زنی را دیدم که ٬ که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویران است.
زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند .
زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.
زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود.
و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.
حضرت فاطمه سلام الله عليها عرض کرد : پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟!

رسولخدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود :
دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.
زنی که از پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده.
و زنی که از زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان اذیت می کرد …
و زنی که گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.
و زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
و زنی که کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.
و زنی که صورت و دستانش می سوخت و او او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت .
و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ او زنی سخن چین و دروغگو بود.
و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی خواننده و حسود بود.
سپس فرمودند: وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد. »۱

 ۱) داستانهای بحارالانوار ٬ ج۵ ٬ص۶۹ - زبده القصص ٬ ص20

 

 

شرافت زن

شرافت زن اقتضا می کند که : هنگامی که از خانه بیرون می رود
متین و سنگین و باوقار باشد
در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی که باعث تحریک شود به کار نبرد زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی دار به صدای خود آهنگ ندهد گاهی اوقات ژست ها سخن می گویند، راه رفتن سخن می گوید، چنین چیزی در حجاب های غیر اسلام بوده است.
«استاد شهید مرتضی مطهری

 

 

واقعا آقا؟؟؟

دخترک رو به من کرد و گفت:واقعا آقا؟
گفتم:ببخشید چی واقعا؟
گفت:واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد؟
گفتم:بله
گفت:اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن!!
ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشیدفقط سر پایین میندازید و رد میشید
گفتم: آره راست میگی، سر پایین انداختن کمه!
گفت:کمه؟ببخشید متوجه نمیشم؟
گفتم : آره تو راست میگی برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا سلام الله عليهاباید زانو زد… حقا که سر پایین انداختن کمه!

 

 

با حجاب شدم چون حجاب زیباست …..

 

 

 ليلا حسين

او در مورد علت مسلمان شدنش اینطور می گوید:

من 6 سال پیش مسلمان شدم، در جامعه ای يهودی نشین زندگی می کردم، خیلی برایم سخت نبود که به حجاب کامل روی بیاورم، ولی اشخاص مختلف تلقی متفاوتی از ایمان دارند، آنان به زنان یهودی بیشتر از زنان مسلمان احترام می گذارند.

قبل از اینکه مسلمان بشوم، هر چند ما با نوعی تنفر نسبت به مسلمانان بزرگ شده ایم اما همیشه شیفته زنان محجبه مسلمان بودم، آنها را خیلی پاک و با وقار می دیدم، از نظر من آنها زیبایی خاص خودشان را داشتند.

 

 

نخستین چیزی که در گرایش به اسلام برایم الهام بخش بود، قرآن بود،

کلیه شواهد نشان‌دهنده این بود که اسلام یک دین حقیقی است، چرا که تمامی انبیا و نیز امامت را قبول دارد که از نظر من بسیار مسئله منطقی‌ای بود.

کم کم این دانش و شناخت را پیدا کردم که اسلام تنها بعد بیرونی ندارد بلکه دارای بعد درونی نیز هست و باید از درون هم به حفظ و نگهداری آن پرداخت.

خانواده من فکر می‌کردند که با این انتخاب خودم را محروم می‌کنم، چون در فرانسه زندگی می‌کردم و در آنجا حجاب کاملا ممنوع است.

با پوشیدن روسری، شما نمی‌توانید به مدرسه و محل کار بروید و از بسیاری از زندگی‌های اجتماعی محروم می‌شوید.

برای خانواده من بسیار سخت بود که ببینند من تنها به خاطر پوشدن لباس، زندگی‌ام را به لحاظ اجتماعی به خطر می‌اندازم.

از نظر آنها لازم نبود که من مسلمان باشم و لازم نبود که با پوشیدن روسری مسلمانی خودم را نشان بدهم و کافی بود که تنها قلبا به آن ایمان داشته باشم.

اما برای من این مسئله مهم بود چرا که در قرآن و بسیاری از سنت‌های پیامبر به اهمیت حجاب و شناخته‌شدن به عنوان مسلمان برای کسب احترام اشاره شده است. و من حاضر نبودم که آن را کنار بگذارم چرا که برای من چیزی بیشتر از پوشیدن لباس است.

کسانی را می‌شناسم که حجاب دارند و بسیار خوشحال هستند، چرا که برای آنها یک افتخار است که خودشان را از نگاه دیگران پوشیده نگه می‌دارند.

اگر ایمان شما ضعیف باشد این نکته را متوجه نخواهید شد و برایتان مهم نخواهد بود و فقط می‌خواهید که با دیگران اختلاط داشته باشید و می‌خواهید آنطوری زندگی کنید که آنها می‌گویند.

مجددا می‌گویم که لازم است به اصول خود بازگردید و دریابید که چرا مسلمان هستید.

چرا که اسلام دینی است که شما باید خود را تطبیق دهید و دینی نیست که توسط والدین به ارث برسد. و از این طریق باید به زیبایی اسلام و نیز زیبایی حجاب برای زنان و فایده آن برای آنها پی ببرید.

 

 

چشم دامهای شیطان یا …..

تا حالا دقت کردید

اولین مساله ای که در آیه حجاب به آن اشاره شده چه چيزي بوده و خانمها به اولین چیزی که در مورد حجاب عمل میکنند چه چيزي هست؟
قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن…(نور 31)
خداوند به خانمها می فرمايند اول چشم بعد ..
اما خانمها برعکس عمل میکنند !!

اول لباس و پوشش، دوم نحوه حرف زدن، سوم نحوه راه رفتن و  چهارم حفظ نگاه.

البته برای بعضی ها مرحله چهارمی وجود ندارد ( با اینکه خانمهای خوب و متدینی هستند) بعضی ها هم که میخواهند عمل کنند ، نگاه براي آنها مرحله چهارم هست.

البته این رفتار قطعا به خاطر کم توجهی به آیه قرآن هست. 

حضرت زهرا سلام الله عليها هم به همین مساله اشاره و تاکید دارند:
بهترین چیزى كه براى زن سعادت بخش و مفید مى باشد، آن است كه مردى را نبیند و هیچ مرد نامحرمى نیز او را نبیند.
============================
احقاق الحقّ: ج 25، ص 350، اءعیان الشّیعة : ج 1، ص 322.

 

 

 

سخني از شهيدان:

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن

زمان تشیع و تدفینم گریه نکن

زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن

فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را .

وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت مادرم گریه کن که اسلام در خطر است.

شهید سعید زقاقی

 

 

 

ماشا اليليكينا

ماشا الیلیکینا، با نام اصلی« ماریا ولادیمیرونا الیلیکینا» ، در بیست و هفتم ماه آوریل سال 1983 میلادی در شهر مسکو به دنیا آمد. او پس از به دست آوردن جایزه نفر اول« زیباترین های روسیه» در سال 2001، به شهرت رسید. ماشای 19 ساله، که در رشته گیتار از مدرسه موسیقی فارغ التحصیل شده بود، سال بعد به عضویت گروه رقص و موسیقی فابریک درآمد. وی یک سال با این گروه تازه تأسیس همکاری داشته و طی آن، اثری با نام درباره عشق را به بازار عرضه کرد. این ویدئو کلیپ، در شبکه MTV نیز به نمایش درآمد. در سال 2003، وی به علت مشغله درسی از گروه جدا شده و در دانشگاه ایالتی ادبیات مسکو به ادامه تحصیل پرداخت. شهرت الیلیکینا در آن زمان به حدی رسیده بود که مجله ماکسیم( پرفروش ترین مجله مردان در روسیه و از پرفروش ترین مجلات در انگلستان) ، تصویری از او در نسخه آوریل 2003، بر روی جلد خود چاپ کرد. همچنین مجلات دیگر نیز به چاپ تصاویری از وی پرداختند. ماشا در چهارم ماه می سال 2004 میلادی در بیمارستان الیت شهر مسکو صاحب فرزند دختری به نام کتی شد.


در سال 2007، طبق گفته خودش، یکی از دوستان وی که در شهر دیگری زندگی می کرده است، به حالت کما می رود.

ماشا وقتی می بیند کاری از دستش بر نمی آید، مشغول مناجات شده و برای سلامتی دوست خود دعا می کند.

فردای آن روز، دوستش که از حالت کما بیرون آمده بود با وی تماس گرفته و می گوید که: دیروز وقتی در حالت کما بودم تو را دیدم که به من خیلی کمک کردی.

آن طور که خود ماشا می گوید، این اولین باری بود که از خدا چیزی می خواست.

همین امر سبب تغییر گرایش های دینی او و گرویدن به اسلام می شود. وی که به پنج زبان اروپایی از جمله سوئدی، فرانسوی و انگلستان تسلط دارد، هم اکنون به تدریس زبان در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش زبان روسیه مشغول است. (1) آن چه در پی می آید، گزیده مصاحبه سایت روسی Isiam.ru با این هنرمند مسلمان شده است: (2)

 

 

- چه طور شد که تمام موفقیت ها و درخشش های خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟
- ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.
- در زمانی که یک خواننده بودی، آیا فکر می کردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟
- ماشا: نه! حتی به ذهنم خطور هم نمی کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گوارا ترین آب، یعنی آب زمزم بنوشم.
- آیا راهی که برای مسلمان شدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟
- ماشا: من دوسال است که مسلمان شده ام.

یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیک ترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر حالت کما رفته است.

من نمی دانستم که که چطور می توانم به او کمک کنم.

آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.

روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: « در آن حالات بیهوشی من تو را دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!» من درآن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین بار بود که در زندگیم چیزی از خدا می خواستم.
- آیا چیزی از قرآن هم آموخته ای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را به آن پنج زبان اروپایی که بلدی اضافه کنی؟
- ماشا: در ابتدا فکر می کردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد. اما آن را شروع کرده ام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر می کنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد.
- چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می گروند از بین هنرمندان و فعالان در عرصه فرهنگ هستند؟
- ماشا: اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکم ترین اساس را دارد.

تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارد. راه اسلام سعادت بخش است.
- از این که مسلمان شده ای چه احساسی داری؟
- ماشا: احساسی خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلا چه بودم و حالا چه هستم من اکنون با حیات واقعی آشنا شده ام، پس خوشبختم.
- و چه تفاوتی با قبل داری؟
- ماشا: ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسان ها نهاده شده است.

من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم.

خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.
- آیا به موفقیت ها و درآمد سابق خود فکر نمی کنی؟ حسرت آن دوران را نمی خوری؟!
- ماشا: آن جلوه ها، پس از مسلمان شدن، برایم بی ارزش و منفور هستند.
- از این که آشکارا خود را مسلمان معرفی می کنی هراس نداری؟
- ماشا: نه نمی ترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود می دانم که دیگران را از گمراهی باز دارم و به عنوان الگویی برای آن ها باشم.
- چه پیامی برای مسلمانان داری؟
- ماشا: آرزو می کنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانه های آنان ببارد.
- و برای غیر مسلمانان؟
- ماشا: امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشده اند، لحظه ای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهوده ای که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است و کمی اندیشه کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. به نقل از دانشنامه آزاد ویکی پدیا.
2. به نقل از خبر گزاری اهل بیت علیهم السلام( ابنا) ، تیر 1387.
منبع مقاله: (1389)، کارگاه آموزشی نگرشی دیگر به حجاب، مشهد، مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی ، معاونت تحقیق، چاپ سوم بهار 1391

 

 

 

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...