5
آبان

مصادیق سبک زندگی اسلامی در سیره ائمه اطهار علیهم السلام

هنگامی که از سبك زندگي سخن مي‌گوييم اولاً باید شيوه زندگي ساختار‌مند باشد و سيستمي به قضيه نگاه كرد نه تك‌رفتاري؛ ثانياً متأثر از باورها و ارزش‌ها باشد. به عبارت ديگر، رفتار نهادينه شده را سبك زندگي مي‌گوييم.
 

 

 

هجمه عظیمی توسط رسانه های مختلف غربی به ابعاد مختلف سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی ما صورت گرفته است. پادزهر اصلی مقابله با این هجمه، احیا و روزآمد کردن و ترویج سبک زندگی اهل بیت (ع) است.

البته این هجمه اختصاص به سبک زندگی ایرانی و اسلامی ما ندارد، بلکه همه دنیا از آن ناراضی اند و حتی اروپائیان هم از اینکه سبک زندگی آمریکایی در کشورشان رواج پیدا می کند و هویت بومی و ملی شان را از بین می برد، ناراحتند. ولی کشور ما در نوک این حملات قرار دارد. هزاران شبکه ماهواره ای در کشور ما قابل دریافتند؛ هرچند همه به قصد ضربه زدن به سبک زندگی ما راه اندازی نشدند، ولی طبق برخی از آمار دو یا سه هزار شبکه ماهواره ای به طور قطع در کشور ما قابل دریافت است و اغلب اینها به زبان فارسی نیستند و عموم مردم ما نمی فهمند که اینها چه می گویند؛ اما از طریق کارکردی که اغلب اینها دارند، می توان فهمید که دگرگون کردن سبک زندگی جامعه مخاطبانشان را در دستور کار خود دارند.

به عنوان مثال: پخش موسیقی، آموزش رقص، نمایش مد و مدل، طراحی و دکوراسیون خانه و. .. هنرهایی هستند که بدون اینکه حرفی بزنند و یا نیاز به فهم زبان باشد، منتقل می شود که همه از مصادیق سبک زندگی هستند.

بنابراین، یکی از مهم ترین پادزهرهای مقابله با این هجمه، احیا و روزآمد کردن و ترویج سبک زندگی اهل بیت (ع) است. با توجه به اینکه ذهن و زبان مردم کشورها اهل بیتی است اگر سبک زندگی و رفتار آنها را اهل بیتی و روزآمد کنیم، بهترین پادزهر در راه مقابله با اینها و ترویج سبک زندگی اهل بیت در سراسر دنیا خواهد بود.

انقلاب اسلامی که با تأسی از فرهنگ اهل بیت به پیروزی رسید و به حیات خویش ادامه می دهد، مدعی پایه گذاری تمدنی جدید در عالم اسلام و گشایش درهایی جدید برای بشریت است. سالم ترین، زیباترین و ملموس ترین شیوه تمدن اسلامی، شیوه زندگی اسلامی است که در سخن و سیره اهل بیت (ع) عرضه شده است.

به تعبیر مقام معظم رهبری، این تمدن نرم افزاری می خواهد تا مردم محصولش را ببینند. لذا اگر صرفاً به اعتقادات و ارزش ها و سخنانی که از اهل بیت منتقل شده اکتفا کنیم و به تعبیر دیگر، فقط آموزه های دینی را تبلیغ کنیم ممکن است برای قشر محدودی از افراد در دنیا و در جامعه مان که دغدغه های اندیشه ای و معرفتی دارند جذابیت داشته باشد، ولی انگشت شمار و محدودند؛ اما زمانی این تمدن برای عموم مردم جامعه خودمان (یعنی همین حوزه تمدنی خاص اسلامی ـ ایرانی) و برای ملت های مختلف دنیا، جذابیت دارد و قدرت عرض اندام در مقابل سایر تمدن ها را خواهند داشت که محصول و میوه تمدنی را بچشند و ببیند و به صورت ملموس احساس کنند.

کارشناسان معتقدند که طریقه سبک زندگی، بُعد بیان گرایانه و نمایش گرایانه دارد و هویت باطنی و درونی جامعه را نمایش می دهد. ارزش ها و باورها دیدنی نیستند. زمانی می توان درون ملکات نفسانی را دید که به سبک و شیوه زندگی تبدیل شود و قابل عرضه و ارزیابی باشد. اگر این میوه تمدن اسلامی که در سخن و سیره اهل بیت عرضه شده به صورت روزآمد باشد شیرین ترین و جذاب ترین میوه ای است که می تواند برای بشریت عرضه شود.

چینش سبک زندگی
سبک زندگی از منظرهای گوناگون مورد تعریف و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به اینکه حدود 130 سال از عمر این واژه می گذرد، تعاریف متنوعی از منظر جامعه شناختی و روان شناختی و ارزش شناختی برای آن ارائه شده است.

سبک زندگی را با توجه به معارف اهل بیت (ع) و محور بحث و موضوع همایش می توان به این صورت تعریف کرد: سبک زندگی مجموعه ای از رفتارهای فردی یا اجتماعی است که متأثر از باورها و ارزش های پذیرفته شده، امیال فردی، محیط اجتماعی و شرایط اقلیمی، وجهه غالب رفتار فرد، گروه یا جامعه شده باشد.

به نظر بنده این دقیق ترین و قابل دفاع ترین تعریف از سبک زندگی است که با توجه به الهام از معارف اهل بیت و سیره و سخن آنان بیان شده است.

هنگامی که از سبک زندگی سخن می گوییم اولاً باید شیوه زندگی ساختار مند باشد و سیستمی به قضیه نگاه کرد نه تک رفتاری؛ ثانیاً متأثر از باورها و ارزش ها باشد. به عبارت دیگر، رفتار نهادینه شده را سبک زندگی می گوییم. به عنوان مثال: اگر کسی یک بار در جلسه ای نوشیدنی خاصی مانند دلستر خورد، نمی توانیم بگوییم سبک تغذیه ای ایشان در نوشیدنی ها دلستر خوردن است؛ زیرا یک بار اتفاق افتاده است.

مثال دیگر اینکه الان در عروسی ها مد شده که دامادها شب عروسی شان کراوات می زنند. ولی نمی توانیم بگوییم سبک پوشش این افراد کراوات زدن است. اینها رفتار موردی است و اصطلاحاً به اینها سبک زندگی گفته نمی شود. سبک زندگی باید وجهه غالب رفتار فرد یا گروه و یا جامعه شده باشد. با توجه به این تعریف، اهمیت سبک زندگی از نگاه اهل بیت و در سخن و سیره اهل بیت را توضیح خواهم داد.

 

...

 

رابطه باورها و سبک زندگی در سخن اهل بیت (ع)
جامعه شناسان و روان شناسان این را پذیرفته اند که سبک زندگی متأثر از نوع باورها و ارزش هاست و فاصله ای بین اینها نیست. بنابراین، علت تامّه رفتار و سبک زندگی، باورها و ارزش هاست. هویت انسان یک هویت سه لایه است که لایه زیرین آن، جهان بینی یا باورها و اعتقادات فرد است؛ لایه میانی، ارزش ها و ایدئولوژی است و لایه روئین، بیرونی و ملموس، رفتار ظاهری انسان است. امام علی (ع) در خطبه 154 نهج البلاغه می فرماید:

«و اعلم أن لکل ظاهر و باطناً علی مثاله فما طاب ظاهره طاب باطنه و ما خبث ظاهره خبث باطنه. .. واعلم انّ لکل عمل نباتاً و کلّ نبات لا غنی به عن الماء والمیاه مختلفة فما طاب سقیه طاب عرسه وحلت ثمرته وما خبث سقیه خبث غرسه وامرت ثمرته»

هر ظاهر و هر امر ملموس بیرونی، باطن و درونی مثل خودش دارد. کسی که ظاهرش پاکیزه و طیب باشد باطنش هم پاکیزه است و کسی که ظاهر خبیث و آلوده ای دارد باطنش هم آلوده است؛ (یعنی ظاهر، معلول و محصول میوه باطن است) هر عملی مثل گیاهی است که رشد می کند و هر گیاهی نیازمند به آب است (یعنی باطن را به آب تشبیه می کند) و آب هایی که به گیاه یا درختان داده می شود مختلف است؛ اگر آن آب پاکیزه و طیب و طاهر باشد، میوه آن هم پاکیزه و طاهر است؛ اما اگر آن آب آلوده باشد، ثمره تلخ و میوه تلخ در پی خواهد داشت.

فردی به محضر امام حسین (ع) آمد و از عصیان و آلودگی خود به گناه گفت و از آن حضرت تقاضا کرد برای رهایی از این وضعیت راهی در اختیار او قرار دهد. امام این سبک زندگی را معلول ضعف ایمان او دانست. چون نگاه به توحید و معاد ضعیف است، رفتارش متناسب با آن شکل نگرفته است، لذا باید باورها را تقویت کند. امام حسین (ع) در جواب فرمود: پنج روش را می گویم؛ آزاد هستی هر شیوه ای را که خواستی انتخاب و انجام دهی، به طوری که در سبک زندگی تو چیزی به نام حلال و حرام و گناه و ثواب وجود نداشته باشد.

«افعل خمسة اشیاء و اذنب ما شئت فأوّل ذلک لا تأکل رزق الله واذنب ما شئت والثانی اخرج من ولایة الله واذنب ما شئت والثالث اطلب موضعاً لا یراک الله واذنب ما شئت والرابع اذا جاء ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک واذنب ما شئت والخامس اذا ادخلک مالک فی النّار فلا تدخل فی النار اذنب ما شئت»(بحار الانوار، ج 78: ص 126).

سه مورد از این پنج مورد مربوط به توحید و خداباوری و اعتقادی است و دو مورد بر اساس معاد می باشد؛ یعنی ضعف عملی این فرد و شیوه نادرست او معلول ضعف در توحید و معاد فرد است.

امام صادق (ع) می فرماید: «فساد الظاهر من فساد الباطن ومن اصلح سریرته اصلح الله علانیته و من خاف الله فی السر لم یهتک الله علانیته ومن خان الله فی السر هتک الله سرّه فی العلانیة» (مصباح الشریعة ص 107) آلودگی ظاهری، همان هویت لایه بیرونی است. از اینگونه احادیث و آیات قرآن زیاد آمده و این نوع ارتباط سبک زندگی را بیان می کند.

سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که اگر سبک زندگی متأثر از باورها و ارزش هاست، چرا افرادی که باور و ارزش یکسان دارند، سبک زندگی شان متفاوت است. حتی در سبک زندگی علما و مراجع هم اینطور می بینیم. آیا سبک زندگی، معلول مسائل دیگری است تا باورها و ارزش ها.

در پاسخ باید گفت که اولاً: ممکن است عمق و کیفیت باورهای افراد متفاوت باشد. ایمان، درجاتی دارد که امام صادق (ع) برای آن ده درجه بر می شمارد. سطوح مختلف ایمان، سطوح مختلف سبک زندگی را سامان می دهد. همه ولو در یک طیف و در یک حوزه سبک زندگی دینی اند، اما سبک زندگی دینی لزوماً یک شکل نیست، بلکه می تواند متناسب با کیفیت و عمق باورها متفاوت باشد.

ثانیاً: باورها و ارزش ها کلیات و اصول حاکم بر سبک زندگی را مشخص می کنند و در جزئیات دخالتی نمی کنند. به تعبیر دیگر، تنوع غرایز و سلایق را نباید نادیده گرفت. تنوع سلایق و غرائز محوریتی در اندیشه اهل بیت (ع) ندارد، یعنی ما در سامان دهی زندگی مان، نمی توانیم محوریت را به غرائز و سلایق بدهیم و حق نداریم سلایق و غرائز را نابود کنیم. اهل بیت (ع) هرگز این اجازه را نمی دادند. مانند آن خانمی که نزد امام باقر (ع) آمد و گفت: من اهل تبتل هستم. امام فرمود: منظورت از تبتل چه است؟ گفت: می خواهم ازدواج نکنم، حضرت فرمود: برای چه؟ گفت: برای اینکه به عبادت و بندگی خدا بپردازم. امام باقر (ع) فرمود: این راهش نیست. این سبک عبادت، سبک نادرستی است. خدای متعال هم این را نپسندیده است. حضرت فاطمه (س) در نوجوانی ازدواج کرد و بچه دار شد، آنقدر کار کرد تا دستش پینه بسته بود و همین را عبادت می دانست. بنابراین، غرائز و سلایق را نمی توانید نادیده بگیرید. اسلام این را نمی پذیرد.

علاوه بر این باید توجه داشت که غرائز هم در یک سطح نیستند و در افراد، مختلف هستند. یکی از فلسفه های حکم مترقی اسلام در مورد تجویز تعدد زوجات برای این است که افراد یکسان نیستند؛ نه اینکه اسلام بگوید همه این کار را انجام بدهند. این توصیه نیست بلکه تجویز و اجازه است. بنابراین، اگر خداوند این غرائز را در سطح وسیعی در اختیار کسی قرار داد، نباید خود را به نابودی و ولنگاری بکشاند. اسلام این را سامان و جهت می دهد، لذا چون اینها اصالت دارند و مورد توجه هم هستند، طبیعتاً با باورها و ارزش ها می توانند سازگار باشند. مثلاً کسی که تنوع رنگ را دوست دارد با اسلام منافات ندارد. باورها و ارزش ها لزوماً اقتضای رنگ خاصی را ندارد، البته با شرایط و ضوابط توجه داریم که رنگ شهرت نباشد، اما تنوع غرائز اصالت دارد و مورد توجه هم هست. بنابراین، باورها و ارزش ها یک سبک را سامان نمی دهند و با حفظ باورها می شود سبک های متنوعی داشت.

ثالثاً: باورها و ارزش ها جزء العله شکل گیری سبک زندگی است؛ همانطور که سبک زندگی نیز جزء العله تغییر باورهاست. تعبیر زیبای قرآن در آیه دهم سوره روم این است که می فرماید: «ثم کان عاقبة الذین اسائوا» اگر می گفت «فکان»، یعنی علت تغییر باورها و ارزش ها سبک زندگی بود و بالعکس. ولی چون علت تامه تغییر سبک زندگی، باورها و ارزش ها نیستند، فرمود: «ثم کان»؛ یعنی آرام آرام و با لحاظ شرایط دیگر ضمیمه می شود.

رابعاً: مقتضیات زمانی و محیطی در چگونگی عینیت یافتن باورها در زندگی نقش دارد (تفاوت ظواهر زندگی ائمه). ممکن است عینیت و تحقق بیرونی یک اتفاق در دو مکان یا در دو زمان متفاوت باشد. نمونه بارزش تفاوت زندگی ائمه (ع) است. به گونه ای که ظاهر زندگی و نوع پوشش و رفتار امام صادق (ع)، با زندگی امیرالمؤمنین متفاوت بود.

نقش فردیت و محیط در سبک زندگی از نگاه اهل بیت (ع)
در تعریف آوردیم که عوامل بیرونی و محیط بیرونی در سبک زندگی تأثیر دارند. یکی از دلایل تفاوت نوع پوشش و یا نوع آراستگی بیرونی ائمه اطهار مسئله تغییر اقتضائات زمان بود. این تفاوت گاهی برای مسلمانان و حتی پیروان اهل بیت (ع) قابل هضم نبود.

فردی نزد امام باقر (ع) آمد و دید که امام دستش را حنا بسته، آرایش کرده و خانه را تزئین کرده است. این فرد می گوید این چه طور سبک زندگی است؟ پیامبر و علی چگونه بودند و اینها چگونه هستند. روز بعد دوباره امام ایشان را دعوت کرد و به خانه امام آمد و دید که دیگر آن فضا نبود. امام فرمود: «آنها مربوط به همسرم و تأمین نیازهای همسرم بود، اینجا مربوط به خودم است». آن فرد سؤال کرد که این چگونه است؟ امام فرمود: «تمیز و زینت بسته باشید». یعنی اسلام نمی گوید اگر حنا بسته اید حرام یا واجب است، بلکه بستگی به شرائط دارد، مقتضای زمان و زندگی اهل بیت (ع) اینگونه بود.

«و سئل (ع) عن قول الرسول (ص) غیّروا الشیب و لا تشبهوا بالیهود. فقال (ع) انّما قال (ص) ذلک والدّین قلّ فأمّا الآن و قد اتّسع بطاقه وضرب بجرانه فامرو و ما اختار.» (نهج البلاغه، حکمت 17) شخصی نزد امیرالمؤمنین آمد و وضعیت حضرت را دید. سؤال کرد که پیامبر فرمود: «غیّروا الشیب ولا تشبهوا؛ محاسن را خضاب کنید» چرا شما عمل نمی کنید؟ چرا سیره پیامبر را عمل نمی کنید و خلافش عمل می کنید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن دستور مربوط به زمانی بود که دینداران کم بودند و کفار و مشرکان، اهل دین را یک عده پیرمرد می دیدند که دور پیامبر را گرفتند. لذا برای ضربه زدن به اسلام امیدوار می شدند؛ چون اینها (پیرمردها) توانایی جسمی قوی و زیادی ندارند. حضرت به این دلیل فرمود که محاسن را خضاب کنید. اما الان دین گسترده شده و پیروان فراوانی پیدا کرد. مرد و اختیارش؛ هر طور دوست دارید عمل کنید». یعنی دستور ابدی نبود که هر مسلمانی باید تا ابدالدهر این گونه رفتار کند، بلکه مقتضای زمان باعث این نوع سبک زندگی شد.

شهید مطهری با استناد به برخی از روایات می گوید که تحت الحنک بستن هم مربوط به آن زمان بود و الان هیچ وجهی ندارد. ایشان از قول فیض کاشانی نقل می کند، تحت الحنک بستن مربوط به زمان پیامبر (ص) بود که یهودی ها عمامه داشتند و از بالا می بستند. پیامبر فرمود برای اینکه متفاوت باشد شما از زیر ببندید و الان هم یک عده این کار را می کنند. کراوات هم یک زمانی لباس کفار بود و الان بیشتر مسلمانان از آن استفاده می کنند. اگر اجتهاد در سبک زندگی و در فرهنگ عمومی و مسائل اخلاقی می بود، خیلی از این تنگ نظری ها در جامعه نبود.

در گفتگوی امام صادق (ع) و سفیان ثوری و یارانش نیز روح سخن امام صادق (ع) این است که نوع پوشش مسئله ای زمان مند و مکان مند است؛ اسلام روح و فلسفه پوشش را مد نظر دارد نه صورت و ظاهر آن را. (کافی، ج 5، ص 70 ـ 65)

سفیان ثوری ظاهر امام را دید و از اینکه اما عبایی روی دوش مبارک انداخت که به نازکی پوسته داخل تخم مرغ بود، خیلی تعجب کرد. سفیان ثوری که از زهاد و از اولین نحله های صوفی بود اعتراض کرد که این چه پوششی است؟ خلاف اسلام و قرآن است. با یک گفتگوی مفصل سفیان محکوم می شود و می رود. روز بعد عده ای از یاران سفیان ثوری می آیند و می گویند دوست ما نتوانست با شما محاجه کند، اجازه می دهید ما حرف بزنیم؟ این روش اسلامی و سبک زندگی اسلامی نیست. امام در گفتگوی مفصل با تکیه بر آیات قرآن و روایات می فرماید که مسئله پوشش زمانمند ومکان مند است. اسلام، روح و فلسفه پوشش را مد نظر دارد نه صورت و ظاهرش. این بستگی به اقتضائات زمانی و شرائط اقلیمی دارد. ما نمی توانیم به همه مسلمانان در همه دنیا بگوییم که باید یک پوشش نازک بپوشید. شاید در منطقه سرد سیر باشد و یخ بزند. همچنین نمی توانیم به مسلمانان بگوییم لباس چندلایه بپوشید؛ چون ممکن است در منطقه گرمسیر باشد و از گرما اذیت شود، لذا شرایط اقلیمی مهم و اثر گذار است.

حصول و زوال تدریجی سبک زندگی
با الهام از سیره و روش اهل بیت (ع) به دست می آید که حصول و زوال سبک زندگی تدریجی است. به تدریج زایل و حاصل و با مقاومت هم زایل و حاصل می شود؛ یعنی به سادگی نمی شود سبک زندگی مردم را تغییر داد؛ زیرا یک لایه آن هویت است که به سادگی و با یک بخشنامه و آئین نامه نمی شود آن را تغییر داد، بلکه باید بنیادی و با حوصله و آرامش به آن پرداخت.

مانند پیدایش سبک معماری اسلامی که در زمان پیامبر (ص) بلافاصله شکل نگرفته است، بلکه آموزه ها مطرح شد (مهمان داری، صله ارحام و. ..). این آموزه ها یک شکل معماری خاص را توصیه و ارائه می دهد. در عالم اسلام این معماری در سنت و آثار باستانی ما شکل گرفت. معماری جدید هم در فضای کشوری ملموس است؛ مثلاً یک دفعه بخشنامه نشد که همه باید آشپزخانه اوپن داشته باشند و یا شیشه ها تمام قد باشد. آرام آرام این سبک ایجاد شد. معماری آرام آرام تغییر پیدا کرد. بنابراین سبک پوشش و نظام تعلیم و تربیت از اول اینگونه نبود، بلکه آموزه ها، این سبک علمی و دانش اندوزی را شکل داد و زوال آن هم تدریجی است. مانند زوال نظام برده داری، خوردن گوشت خوک و. … که به مرور زمان تغییر پیدا کردند.

سبک زندگی مناسب ترین راه انتقال باورها و ارزش هاست
انتقال ارزش ها از دغدغه های همیشگی خانواده ها، مربیان و مبلغان و مسئولان فرهنگی بوده و هست. چه کار کنیم تا ارزش ها منتقل شوند. راه های مختلفی وجود دارد که مناسب ترین شیوه برای این کار، سبک زندگی است.

«یا ایها الذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون؛ کبر مقتاً عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون» (صف/ 2 و 3) گفتاری که مطابق رفتار تأیید نشود، خشم خدا را به دنبال دارد. گفته ای که مؤید رفتاری نداشته باشد، یعنی در سبک زندگی محقق نشده باشد ارزش ندارد. البته معنایش این نیست که اگر عمل نکردیم، توصیه هم نکنیم، خیر؛ ولی این بُعد را تأکید می کند که عمل اصالت دارد و مهم است و بهترین راه تبلیغ است. اگر نگویی و عمل کنی بهتر است از اینکه بگویی و عمل نکنی.

امام علی (ع) می فرماید: «ایها الناس انی والله ما احتکم علی طاعة الا واسبقکم الیها ولا انهاکم عن معصیة الا و اتناهی قبلکم عنها.» (نهج البلاغه، خطبه 175). «لعن الله الامرین بالمعروف والتّارکین له والنّاهین عن المنکر العاملین به.» (نهج البلاغه، خطبه 129)

امام صادق (ع) می فرماید: «کونوا دعاةً للنّاس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع والاجتهاد والصلاة والخیر فانّ ذلک داعیة.» (کافی، ج2، ص 78) با گفتار دعوت نکنید، بلکه دعوت باید به غیر گفتار باشد؛ زیرا عمل، نمایش ارزش ها، باورها و نمود بیرونی آنهاست. باید به نمایش گذاشته شوند تا مردم ببیند، پرهیزگاری و تلاش و کوشش و نماز و خیرخواهی او را ببینند و در این صورت، دعوت کننده است.

امری که معقول است و در شیوه تبلیغی اهل بیت (ع) نمود دارد، ارائه آموزش های کاربردی و مصداقی برای تغییر سبک زندگی است.

سؤال: پیامبر اکرم (ص) چگونه توانست سبک زندگی نیمه وحشیانه عرب جاهلی را به یک سبک زندگی تعالی جویانه و پیشرو تبدیل کند؟

جواب: به نظر بنده یکی از مهم ترین ابعاد مسئله که پیامبر (ص) به آن پرداخت، این بود که هرگز به آموزش های کلی و مفهومی اکتفا نکردند، بلکه ریزترین مصادیق را در گفتار و کردار خود نشان دادند.

در جلد دوم وسائل الشیعه در ذیل ابواب السواک، باب 13 درباره مسواک زدن دستورهایی بیان شده است. اینکه با چه مسواک بزنیم، چگونه و چه وقت مسواک بزنیم و. … الان خیلی عقب تر از آن زمان هستیم؛ زیرا الان می گوییم مسواک زدن خوب است، اما توصیه های دیگری نداریم. همین طور ذیل ابواب حمام و تنظیف والزینه، باب 115 ذکر شده است که چه وقت حمام بروی، چگونه بشوری، پسر بچه را پدر حمام ببرد یا مادر؟ اگر اینها را بالای منبر بگویند متعجب می شویم؛ در حالی که پیامبر چنین می کردند.

اگر غرب در تبلیغ سبک زندگی موفق است، به این دلیل است که آموزش کاربردی می دهد. مثلاً می گوید: این نوع لوازم آرایشی را استفاده کن و این مدل لباس را بپوش. در پیام های بازرگانی، مصداق عینی را می گویند. مثلاً نمی گوید برنج بخور، بلکه می گوید این نوع کیک را بخور تا قدّت بلند می شود. اینها اثر می گذارد؛ زیرا واقعیت های عینی و جزئی و کاربردی گفته شده اند.

یکی از بهترین کتاب هایی که در حوزه های مختلف سبک زندگی در یکی دو سال اخیر چاپ شده کتاب مفاتیح الحیات حضرت آیت الله جوادی آملی است. اما به نظر بنده به سیصد سال قبل عقب تر برگشتیم؛ یعنی کتاب حلیه المتقین پیشرفته تر از این کتاب است.

سبک زندگی، ابزاری برای نمایش عزت و هویت خودی است
سبک زندگی معرف هویت اختصاصی و نشان دهنده «خود برتر» فرد و جامعه است. دانشمندان غربی هم این نگاه را در سبک زندگی دارند. سبک زندگی هر فرد یا جامعه در حقیقت معرف هویت اختصاصی جامعه است و عمل به آن سبک زندگی نشان دهنده عزت نفس و جامعه و نشان دهنده خود برترش است، لذا به هویت خودش افتخار می کند و احساس می کند برتری دارد. در مقابل، تقلید از سبک زندگی دیگران، نشانه ای از آلیناسیون و خودباختگی است. ائمه (ع) چگونه راهنمایی می کردند؟

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «لیس منا من تشبّه بغیرنا» (نهج الفصاحه، حدیث 2413) کسی که شبیه غیر ما شود از ما نیست. مسلمانی که عزت اسلامی دارد با شبیه شدن به غیر مسلمان هویت اسلامی را نادیده گرفته است.

امام علی (ع): «فانه قلّ من تشبّه بقوم الا اوشک ان یکون منهم.» (نهج البلاغه حکمت 207) اگر تشبه ظاهری به قومی پیدا کردیم، آرام آرام به آنها تبدیل خواهیم شد.

امام علی (ع): «من تشبه بقوم عُدّ منهم» (دعائم الاسلام، ج2، حدیث 1838). تشبّه، همه حوزه های سبک زندگی را شامل می شود.

امام صادق (ع) می فرماید: «اوحی الله الی نبی من الانبیاء ان قل لقومک لا تلبسوا لباس اعدائی و لا تطعموا مطاعم اعدائی و لا تشاکلوا بما شاکل اعدائی فتکونوا اعدائی کما هم اعدائی.» (وسایل الشیعه ج 15 ح 20180).

معنای اینکه گفته می شود تشبه به سبک زندگی دیگران پیدا نکنید، این نیست که هر چه دیگران دارند ضد اسلامی است. خیر؛ بسیاری از حوزه های سبک زندگی مربوط به نیازهای انسانی است که تفاوتی با یکدیگر ندارند. مثلاً نظم ژاپنی ها. فرق بین توکیو با نیویورک این است که در توکیو چراغ قرمز برای عابر پیاده است، اگر ماشین هم در خیابان نباشد مردم پشت چراغ قرمز می ایستند ولی در نیویورک بر عکس است؛ یعنی اگر ماشین نباشد از چراغ قرمز عبور می کنند. این نظم ژاپنی که به آن افتخار می کنند مال ژاپنی بما هو ژاپنی نیست، مربوط به انسانیت است. اسلام هم روی آن تأکید کرده است.

نتیجه
به برکت تعالیم گذشتگان، ذهن و زبان ما ایرانیان علوی و فاطمی و حسینی است. این یک فرصت فرهنگی و منحصر به فرد است، اما رفتار ما همسو با ذهنیت و گفتارمان نیست. شکافی عظیم میان این دو وجود دارد. به عنوان مثال در حوزه عدالت و نظم این شکاف را به شکلی بسیار وسیع می توان دید.

ما شیعیان به عنوان مذهب عدلیه شناخته می شویم، ولی تمام توجه حوزه و جامعه مان به عدالت فردی است، مثل اینکه پیش نماز یا قاضی و شاهد عادل باشند. آیا ائمه و مذهب تشیع همین عدالت فردی را می خواست یا عدالت سیستمی را هم می خواستند؟ اگر یک انسان عادل را در سیستم آلوده بفرستیم می تواند کاری از پیش ببرد؟ به نظر بنده امکان ندارد. سیستم باید عادلانه باشد. مگر پزشکان ما سوگند یاد نکردند از حقوق بیمار دفاع کنند و برای پول کار نکنند، امّا گرفتن پول زیرمیزی فاجعه عظیم منحصر به فردی در کل دنیاست که فقط برای کشور ما است.

امام علی (ع): «اوصیکما بتقوالله فی اهل بیتی و من بلغ کتابه ونظم امرکم»

طی هشت سال جنگ با تمام دنیا دویست هزار کشته داشتیم ولی در ده سال گذشته در تصادفات رانندگی بیش از دویست هزار کشته داشتیم. به نظر بنده، ضمن تحلیل چرایی این وضعیت، باید دید چرا شکاف بین ظاهر و باطن ما وجود دارد و چرا شکاف بین اعتقادات و عمل ماست؟ این نیاز به تحلیل عمیق دارد و باید رساله ای پیرامون این نوشته شود. باید راهکار ارائه بدهیم. چه کار کنیم تا فاصله ها کم بشود.

«اوصیکم بتقوا الله و نظم امرکم.» ظلم نکنید، تجاوز نکنید و آزار و اذیت ندهید. احترام به دیگران داشته باشید. این آموزه ها انسانی ترین و عقلانی ترین هستند، مشکل چیز دیگری است که باید فکر شود.

منبع: حوزه نت


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

5
آبان

پژوهشی در متن دعای ندبه

دعای ندبه که در چهار عید سعید فطر،قربان، غدیر خم، و روز جمعه خواندن آن مستحب شمرده می شود به عبارتی متن زیارت شریفی است که یک دورۀ کامل از عقاید، تاریخ، سیره، استراتژی و هویت شیعی را در خود دارد. گستردگی و فراگیری مضامین اصلی در این زیارت، آن را به اساسنامه دیدگاهی شیعه در عصر غیبت، تبدیل کرده است و جایگاه و اهمیت ویژه ای به آن می بخشد. در این مقاله سعی شده است تا بندهایی از این دعای پر محتوا که شامل مباحثی از رسالت پیامبر(ص)، نام علی(ع) به عنوان رمز اتحاد، جایگاه فاطمه(س) و مباحث هدایت سه گانه و … را بازخوانی کرده و اشارات رمز و رازدار و تاکیدهای متن زیارت را بر این مسأله ها به صورت  اجمالی بررسی گردد.

(تدوین چکیده سخنرانی های حجت الاسلام حسین انصاری از سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۹پیرامون دعای ندبه)

 

 

مقدمه:
دعای ندبه مشتمل بر استغاثه و استمداد از امام زمان(عج) و تاسف بر غیبت و گریه از فراق ایشان است؛ از این‌رو به این نام شهرت یافته است.(حائری،ج۷: ۵۳۵) ندبه به معنی فراخوانی و نیز گریه و ناله است. دعای ندبه را اولین بار محمّد بن جعفر بن مشهدی (از علمای قرن ششم هـ.ق) در کتاب «مزار کبیر» معروف به مزار ابن مشهدی، از محمد بن علی بن ابی‌قرّه و او از کتاب محمد بن حسین بن سفیان بَزوفَری آورده است.(مشهدی،۱۴۱۹ق: ۵۷۳_۵۸۴) سپس سید ابن طاووس(م ۶۶۴ق)، در کتاب اقبال الاعمال این دعا را به امام صادق علیه‌السلام نسبت داده است.(سید بن طاووس،۱۳۷۶ش: ۵۰۴_۵۱۴) شیخ محمدتقی شوشتری (۱۲۸۱-۱۳۷۴ش)، رجالی معاصر، این دعا را انشاء امام زمان(ع) یا انشاء بزوفری می‌دانست و انتساب آن را به امام صادق(ع) رد کرده است.(استادی: ۱۰۴_۱۱۲)
دعای ندبه با حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر(ص) و آل او آغاز می‌گردد، سپس حکمت برگزیده شدن انبیاء و اولیاء و اینکه آنها مورد قبول خداوند بوده‌اند بیان شده است و مهمترین فضیلت زندگی هر یک از پیامبران اولوالعزم و پیش از آنان حضرت آدم اشاره شده و تاکید گردیده که برای اینکه حق پایدار بماند برای هر یک از آنان وصی و جانشین از سوی خدواند تعیین گردید به خاطر اینکه باطل بر اهل حق چیره نشود و احدی بر خدواند عذری نیاورد که چرا پیامبر و فرستاده‌ای از سوی تو نیامد و راهنمای هشدار دهنده‌ای نرسید تا آیات تو را پیروی کنیم.
آنگاه به جانشینی حضرت علی(ع) می‌پردازد و با آوردن قسمتی از فضایل آن حضرت سخن را به بی‌وفایی و شقاوتمندی دشمنان دین می‌کشاند که بر خلاف دستور صریحِ پیامبر اکرم(ص) امام علی(ع) و هدایتگران از فرزندانش را یکی پس از دیگری به شهادت رساندند. آنگاه به استغاثه و اظهار شوق نسبت به آخرین بازمانده معصوم خاندان رسالت می‌پردازد و با درود مخصوص بر پیامبر(ص) و آل او با چند درخواست مهم برای تعجیل فرج و روی کار آمدن دولت حق و از بین رفتن باطل و محکم شدن پیوند با امام زمان(عج)، دعا خاتمه می‌یابد.(حائری،ج۷: ۵۳۵)
شرح‌های متعددی از جمله شرح دعای ندبه از صدرالدین محمد حسنی مدرس یزدی، عقد الجمان لندبه صاحب الزمان از میرزا عبدالرحیم تبریزی و وسیله القربه فی شرح دعاء الندبه از شیخ علی خوئی و شرحی بر دعای ندبه از محدث ارموی (۱۳۷۵ش) بر دعای ندبه نوشته شده است.

خوانش ۱ : بازخوانی تاریخ سدۀ نخست با رویکرد کلامی
دانش تاریخ ، کارایی متفاوتی دارد و فراتر از یک دانش و آگاهی صرف ، عمل می کند و به نیازهای گوناگونی پاسخ می دهد. از این میان یکی هم سودمندی تاریخ برای علم کلام و دانش دفاع از عقیده و درستی آن است که از دیرباز مورد بهره برداری بوده است. در تاریخ اسلام، تکیه بر گزاره های تاریخی برای اثبات عقیده و مذهب، مسئله ای شناخته شده و ناگزیر است و بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. گاهی تفاوت و تمایز مذاهب اسلامی و پیروان آنان از یکدیگر را در دانش تاریخی ، حافظۀ تاریخی ، و میزان درستی و اثبات پذیر بودن گزاره ها و تحلیل های تاریخی هر یک از گروه های مذهبی باید جستجو کرد. شیعه را دانش و خوانش تاریخی او از اسلام در سده های نخستین، شیعه کرده است. هم چنان که هویت مذاهب دیگر را نیز بدون تاریخ و جدای از آن نمی توان باز شناسی کرد. برای نمونه، پر رنگ بودن تاریخ زندگی برخی از همسران پیامبر(ص) و برخی از صحابه آن حضرت در خوانش تاریخی مذهب اهل سنت به گونه ای ویژه و فوق العاده می شود که در مذهب اهل بیت(ع) برخی دیگر از همان کسان. اکنون جدای از داوری در بارۀ گونه های متفاوتی از بازخوانی تاریخ سده نخست اسلامی ، باید به نکته تأکید و توجه کرد که مذاهب اسلامی به گونه ای –خواسته یا ناخواسته- تاریخی اند.
دلیل تاریخی بودن –به معنای تکیه داشتن به تاریخ برای اثبات حقانیت- این مذاهب، را در رویکرد درونی آنها باید سراغ گرفت. ۱)جایگاه و ارزش تعیین کنندۀ نصوص آسمانی قرآن و پیامبر(ص) در بارۀ ادامۀ دین و سرنوشت آن و امر جانشینی؛ ۲) سابقه و پیشگامی در ایمان به پیامبر و تلاش در راه تحقق رسالت آن حضرت؛ و ۳) درگیری و تنازع بر امر خلافت پس از وفات پیامبر و گفتگو ها و موضعگیری ها و نیز اتفاقات و حوادث تلخ و خونباری که در همان روزگار به وقوع پیوسته است، نیاز مجموعۀ این مذاهب را به تاریخ جدی کرده است. البته در این میان سهم تشیع شاید ازحجم افزونتری برخوردار باشد که دلایل متعددی دارد. از جمله، به نصگرایی جدی تشیع درمسئلۀ اعتقاد به جانشینی پیامبر(ص) و ارزش فضائل و مناقب خاندان وحی، و سپس وضعیت سیاسی پیش آمده برای جامعۀ شیعه، باید اشاره کرد. از آنجا که حامیان و معتقدان به خلافت، بر مسند قدرت تکیه زده و تسلط سیاسی خود را با خشونت و ارعاب از یکسو و محافظه کاری و عقب نشینی حساب شده خاندان وحی و شیعیان از سوی دیگر، تثبیت کرده بودند، نیاز چندانی به تاریخ گذشته و تاکید بر گزاره های تاریخی برای خود نمی دیدند و داستان فتنه را به گمان خود تمام شده تلقی می نمودند. در حالی که شیعه برای اثبات اصول کوچک و بزرگ خود، به گزارش های تاریخی نیازی غیر قابل چشمپوشی داشت . درست اینکه مذهب شیعه – اگر نگوییم بیشتر- دست کم به اندازۀ نیاز مذهبی اش به عقل و خردورزی و استدلال، به تاریخ و تکرار و تحلیل آن خود را نیازمند می دید و باید به آن استناد می جست.
حقیقت های یاد شده، سبب شده است تا از نگاه بخشی از پژوهشگران، شیعه، بنیادگزار دانش تاریخ در جهان اسلام شناسایی شود و یا حداقل، از نگاه سختگیران، نیز از پیشگامان اولیۀ این دانش محسوب گردد.( در این باره رجوع کنید: «اصل الشیعه و اصولها»؛ و «تاسیس الشیعه لعلوم الشریعه») گذشته از کتابی مانند «کتاب سلیم بن قیس کوفی» کتاب های غیر قابل مناقشه دیگری را می توان یافت که نگرش تاریخی شیعه را بازگویی و روایت می کنند. مانند کتاب «السقیفه» و «الصفین» اثر نصر بن مزاحم منقری و کتاب «تاریخ ابی مخنف». بر همین اساس است که در تاریخ شیعه کتاب هایی را می توان یافت که کلامی اند اما خط رویکرد تاریخی در آنها درشت است، مانند «الایضاح» اثر فضل شادان نیشابوری و یا کتاب های تاریخی را نام برد که رویکرد کلامی در آنها قوت دارد، مانند «الارشاد» شیخ مفید.
با مقدمه ای که گذشت می شود دریافت که چرا یکی از ارکان چندگانۀ در فهرست موضوعات دعای ندبه، بازخوانی تاریخ سدۀ اول اسلامی و فرازهای حساس آن بوده است بلکه به نگاه و تحلیل تاریخی مستفاد از بخش تاریخی متن دعا که منظور انشاء کنندۀ دعا (معصوم «ع») پی برد ودر این آشنایی تحلیلی به دریافت های تازه دست یافت.(انصاری،۶ شهریور،۱۳۹۴)

 

...

 

خوانش ۲: نبوت پیامبر (ص) و ایمان ابوطالب(ع)
پیش از این در چکیده یاد شد که به گفته حجت الاسلام انصاری :« متن این زیارت شریف، یک دورۀ کامل از عقاید، تاریخ، سیره، استراتژی و هویت شیعی است. گستردگی و فراگیری مضامین اساسی در این زیارت، آن را به اساسنامه دیدگاهی شیعه در عصر غیبت، تبدیل کرده است و جایگاه و اهمیت ویژه ای به آن می بخشد.» در چکیدۀ جلسۀ پژوهشی در دعای ندبه که مقارن با بعثت پیامبر اسلام و وفات حضرت ابوطالب برپا شده بود از بعثت پیامبر و نقش ابوطالب چنین یاد می شود: « اکنون در پیوند همین دو مناسبت با دعای ندبه بندهایی از ثلث اول زیارت را می توان بازخوانی کرد و اشارات رمز و رازدار و تاکیدهای متن زیارت بر این دو مسأله بر رسید. مسأله اول؛ از بعثت پیامبر(ص) در بحث دعای ندبه در دو سطح نبوت عامه و نبوت خاصه، به اصطلاح متکلمین اسلامی، یاد شده است. در بخش نبوت عامه، به بعثت همۀ انبیاء، اراده ازلی خداوند در این باره و نقش پر رنج آنان در راه رسالت می پردازد و از پیامبران بزرگ _اولوالعزم_ با ویژگی برجسته آنان نام می برد. همچنین فلسفه نبوت و بعثت پیامبران در میان خلق را بازگویی می کند و دلایل استوار بر لزوم نبوت را به ایجاز و اختصار بیان می کند. درباره نبوت پیامبر(ص) گفتاری ویژه دارد که در آن فضائل و برجستگی های ایشان را در جهان خلقت بر می شمارد و از محبوب بودن وی در درگاه الهی و برتری ایشان بر همۀ پیامبران، نام می برد و او را صاحب علم گذشته و آیندۀ آفریدگان، و دارای فضیلت معراج آسمانی می داند.»(انصاری،۲۳ فروردین،۱۳۹۷)
متن دعا: «ِالَی أَنِ انْتَهَیتَ بِالْأَمْرِ إِلَی حَبِیبِک وَ نَجِیبِک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّـهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ،فَکانَ کمَا انْتَجَبْتَهُ سَیدَ مَنْ خَلَقْتَهُ وَ صَفْوَهَ مَنِ اصْطَفَیتَهُ وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَیتَهُ وَ أَکرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ قَدَّمْتَهُ عَلَی أَنْبِیائِک وَ بَعَثْتَهُ إِلَی الثَّقَلَینِ مِنْ عِبَادِک وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَک وَ مَغَارِبَک وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ [بِهِ] إِلَی سَمَائِک وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا کانَ وَ مَا یکونُ إِلَی انْقِضَاءِ خَلْقِک» ترجمه:« تا اینکه مقام رسالت و هدایت را به حبیب و برگزیده ات محمد(درود خدا بر او و خاندانش) رساندی. پس او همان گونه بود که او را برگزیدی، سرور مخلوقاتت، و برترین انتخاب شدگانت، و گرامی ترین معتمدان، او را بر پیامبرانت مقدم نمود، و بر جنّ و انس از بندگانت برانگیختی و مشرق ها و مغرب هایت را زیر پایش گذاردی، و براق را برایش مسخّر ساختی، و آن شخصیت بزرگ را به آسمانت بالا بردی، و دانش آنچه بوده، و خواهد بود تا سپری شدن آفرینشت به او سپردی»(دعای ندبه)
«مسأله دوم : درباره جناب ابوطالب (ع) دو دیدگاه نقیض یکدیگر از سده های نخست اسلامی وجود داشته است که یکی دیدگاه شیعه به پیروی از اهل بیت (ع) بوده است که بر اساس آن حضرت ابوطالب موحد بوده و هرگز مشرک نگشته و بت پرستی نکرده است، بلکه به دلیل هدایت الهی و حمایت از پیامبر و یاری اسلام در برابر مشرکان، ایمان خود را از قریشیان کتمان کرده است تا بتواند در یاری اسلام و نصرت پیامبر به خوبی ادای تکلیف کند و مشرکان مجبور به رعایت دیدگاه وی باشند. دیدگاه دوم به مخالفان اهل بیت(ع) تعلق دارد و بخشی از جهان اسلام بر این باور است که ابوطالب مشرک بوده و بی ایمان به پیامبر از دنیا رفته است. این دیدگاه از سده های اولیه اسلامی توسط متکلمان بزرگ شیعه امثال شیخ مفید و مشایخ قدیم شیعه در مراکز بزرگ مذهب در کوفه و بغداد و قم و ری و نیشابور رد و ابطال شده است. متاسفانه در دوره هایی از تاریخ اسلام، چنان وضعیتی رخ داد که انکار ایمان ابوطالب را راهی برای تشنیع بر امیرالمؤمنین(ع) کرده اند و مطامع و اغراض نادرست سیاسی خود را نیز با این مسأله تاریخی و اعتقادی آمیخته اند. وقتی دشنام و لعن بر علی(ع) پس از یک قرن به اوج رسوایی خود رسید و در محیط توده های مردم قابل ادامه نبود، زشت گویی درباره پدر آن حضرت را اسباب تشفّی دل خویش کردند. تبلیغات وسیع مخالفان و تکثیر این ایده غلط در کتاب های تاریخی و حدیثی توسط بعضی از فرقه های باطل صورت گرفت تا سطحی نگران، شرک ابوطالب را امری مسلم بپندارند. شوربختانه برخی از عارفان و صوفیان ایرانی نیز که توفیق دریافت مبانی و مرام تشیع را نیافته بودند و در امور تاریخی و مسائل اسلامی، از آگاهی تحقیقی برخوردار نبودند به آن گرایش یافتند».(انصاری،۲۳ فرودین،۱۳۹۷)

خوانش ۳: نام امام علی (ع) رمز وحدت است
«نام امام علی(ع) در جامعه اسلامی، نقطه اتحاد و اتفاق است نه نقطه تفرقه و دو دستگی. بنابر این اعتراف و بازگشت به تقدم امام علی(ع) و شاخص بودن شخصیت و آراء ایشان، بهترین و تنها راهی است که موجبات وحدت مسلمانان را فراهم خواهد کرد. در زمان حیات پیامبر(ص) شخصیت امیرمومنان، علی(ع) تحت الشعاع حضور پیامبر است، اما پس از پیامبر شخصیت امیرمومنان آشکارتر و پدیدار می شود، همانگونه که شخصیت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در زمان امام علی(ع) تحت الشعاع شخصیت حضرت علی (ع) بود. در همین بستر فکری است که برخی مطالب دشوار قابل هضم و آسان فهم می شود. مثلا در پاسخ به این پرسش که آیا در زمان پیامبر هم در اذان، «اشهد ان علیا ولی الله» می گفتند؟ می توان پرسید که آیا شهادت به این مطلب در آن زمان ضرورت داشت؟ در حالیکه ظهور و بروز اشهد ان علیا ولی الله پس از پیامبر ضرورت می یابد. همچنانکه در روایت آمده است که ابوذر(ره) روز غدیر خم در ایام حجه الوداع و پس از خطبۀ غدیر پیامبر(ص) اذان می گفت و اشهد ان علیا ولی الله گفت، عده ای به پیامبر شکایت بردند که ابوذر در دین بدعت گذاشت، پیامبر با شگفتی فرمود مگر من تاکنون غیر از این گفته ام؟‍! .

در دعای ندبه در کنار نقش تنزیلی پیامبر، نقش تأویلی امام علی(ع) آمده است. به گواهی متن دعای ندبه، علی (ع) با اهل کتاب و مسیحیان و یهودیان درگیر نبود بلکه با یل های سیاسی عرب درگیر بود، او سراغ اعرابی می رود که خواستار احیای سنت های عرب جاهلی هستند. در دعای ندبه عبارت «صلواتک علیهما و آلهما» پیامبر(ص) و علی(ع) هر دو ضمیر متعلق به صلوات خدا هستند، پس از پیامبر(ص) مرکزیت امام علی(ع) در ادامه وجود و در امتداد هدایتگری پیامبر دیده می شود و افزون بر آل پیامبر، آل امیرالمؤمنین هم مورد توجه است، لذا جایگاه تأویلی امیر مؤمنان در دعای ندبه در کنار جایگاه تنزیلی پیامبر مطرح می شود. سومین جایگاهی که در دعای ندبه برای امام علی(ع) مطرح می شود، جایگاه «هادی» است. پیامبر منذر است و علی راهنما، با این تفاوت در می یابیم جایگاه انذار و راهنمایی و پیامبری و امامت متفاوت است. علی(ع) در ایجاد یکپارچگی در میان امت اسلامی نقش برجسته ای دارد و در بین جامعه اسلامی نقطه اتحاد است نه نقطه تفرقه و دو دستگی و امام علی(ع) که آمد موجب وحدت مسلمانان بود، اسم امام علی(ع) رمز اتحاد و وحدت است و در دوران کنونی برای رسیدن به نقطه های وحدت و انتخاب مسیرهای درست در زندگی و اجتماع و سیاست، چاره ای جز زنده کردن یاد، نام و سیره امیر مومنان نداریم. سیره امیرمومنان در نهج البلاغه است و صفویه خواستند حکومت شیعی به پا کنند، اما چشمی به نهج البلاغه امام علی(ع) نگشایند، اما توفیق نیافتند، هر کس بخواهد حکومت دینی با گرایش شیعی بر پا کند اما بدون نهج البلاغه، قابل درک نیست». (انصاری،۲ اردیبهشت،۱۳۹۵)

خوانش ۴: فضائل علی(ع) و مسألۀ امامت
با توجه به اینکه بخش مهمی از فضائل علی (ع) و جایگاه امامت در دعای ندبه آمده است، در بررسی های تاریخی فضائل و مناقب به گزارش تاریخی از نقش «مناقب خوانان» در محیط های شیعی و تأثیر مناقب خوانی در تقویت حافظۀ مذهبی شیعیان باید توجه ویژه داشت. از جمله اینکه شیوۀ «فضائل خوانی» شیوه ای عکس العملی بود که از جانب مذهب سنی رقیب در برابر مناقب خوانی، ترویج و تشویق گردید. عبد الجلیل قزوینی رازی (ق ۵) در کتاب «النقض » که کتابی کلامی در دفاع از مذهب است گزارش مفیدی از جریان یاد شده دارد و این که چگونه شیوۀ مناقب خوانی که توسط رقبای مذهب تشیع، در برابر فضائل خوانی برپا گشته بود و از سوی حاکمان سنی در آن زمان، حمایت سیاسی -مالی میشد؛ عملا یه ورطۀ فساد افتاد و به مسیر رواج اشعار تباه و قصه های عامیانه گرفتار گردید.(انصاری،۹مرداد، ۱۳۹۴)

خوانش ۵: بررسی فضائل و مناقب در متن دعا
در اینجا چند نکته نیازمند توضیح است.
نکته اول: در پایان بحث از فضائل که یکی از موضوعات جدی و مطرح در دعای ندبه است یادآوری فضیلت و اعجاز معراج پیامبر (ص) لازم است. زیرا این مورد در دعای ندبه دارای نسخه بدلی است که معمولا در حاشیه مفاتیح های بزرگ و گاهی جزوه های کوچک دعای ندبه نیز آورده می شود. در اصل دعا آمده است «و سخّرت له البراق و عرجت بروحه الی سمائک؛ …تو “براق” را در خدمت او نهادی و روح او را به آسمانت به معراج بردی». در نسخه بدل ها به جای عبارت «بروحه» به معنی «روح او» ، کلمه «به» نوشته شده است که به معنای «خود او» ست. به این ترتیب بنابر اصل نسخه، سخن از معراج روح پیامبر به آسمان است که به صراحت در لفظ آمده است ولی در نسخه بدل، سخن از معراج پیامبر است بدون اینکه به روح یا جسم آن بزرگوار تصریح بشود.
معراج پیامبر(ص) جزء مسلمات جهان اسلام و تصریحات قرآن است. ولی با این وجود از دیر باز، مورد انکار مخالفان پیامبر(ص) و سپس در جهان اسلام مورد منازعه و مناقشه های علمی میان پاره‌ای از مفسران و عالمان مسلمان واقع گردیده است. به گونه ای که برخی معراج جسمانی را نپذیرفته اند و به سیر روحی پیامبر اعتقاد داشته اند. در حالی که اکثریت مسلمانان به معراج جسمانی که در ظاهر آیات قرآن آمده است اعتقاد دارند. مانند آیات آغازین سوره «اسراء» و بخش ابتدایی از سوره «نجم» که به مسئله معراج ارتباط دارند.با چشم پوشی از اختلاف یاد شده، باید توجه داشت که اختلاف نسخه در دعای ندبه، اختلاف نسخه مصطلح در کتابشانسی نیست زیرا در نسخه های خطی متون قدیم دعا چنین اختلافی به چشم نمی خورد. بلکه این اختلاف نسخه غیر معمولی، حاصل تشرف و تجربه عرفانی مرحوم آیت الله میرجهانی است. آن مرحوم نقل می کند که در سرداب مقدس در سامراء، در تاریکی های صبح، حضور بزرگی را درک کرده که نشانه های غیر عادی و کراماتی به همراه داشته و به او هنگام خواندن دعای ندبه فرموده است که ما دستور نداده ایم چنین بخوانند، بگویید: «و عرجت به الی سمائک». با این حساب نسخه بدل دعا را در این عبارت به قصۀ دیدار سرداب ایشان مربوز است و به نسخه شناسی دعای ندبه ارتباط ندارد.
نکته دوم:
اکنون که جایگاه فضائل و ارزش مناقب اهل بیت(ع) در متن دعای ندبه، اندکی باز گشوده گشت مجال مناسب می نماید تا به دو رویکرد در امام شناسی اشاره شود. استاد مهدی مهریزی در مقاله ای با همین نام، به طرح این مسئله پرداخته است که برای امام شناسی به طور کلی دو جهت گیری را می توان در نظر داشت. یکی رویکرد امام شناسی مبتنی بر فضائل و مناقب قدسی و آسمانی که اصالت را در امام شناسی به
۱) صفات و ویژگی های قدسی چون «عین الله» و «ید الله» و…
۲) به معجزات آنان می دهد و بر این مبنا سعی در اثبات و شناساندن امام دارد.
و دومی رویکرد امام شناسی که مبتنی بر مسائلی است چون:
۱) علوم و آموزه ها و معارف شناخته شده و علمی و معرفتی اهل بیت(ع) که در متون حدیثی و تاریخی ما به فراوانی هست.
۲) سیره و رفتار عقلایی و پسندیده ای که در زندگی اجتماعی و فردی آنان در برخورد با مخالفان و ارتباط با دوستان و خویشان و همراهان وجود دارد.
رویکرد دوم نیز معجزات و فضائل را می پذیرد و منکر آنها نیست اما در مقام شناخت امام، اصالت و مبنا را به اندیشه ها و آراء و سیره و رفتار پسندیده آنان می دهد و به اثبات جایگاه امام معصوم(ع) می پردازد.
با این توضیح که داده شد، اکنون می توان این سخن را به خوبی دریافت که در متن دعای ندبه برای اثبات مقام اهل بیت(ع) به هر دو بخشی که در بالا ذکر گردید تکیه شده است به گونه ای که فضائل و معجزات در کنار علوم و سیره تاریخی آن بزرگواران را یادآوری کرده و این مجموعه از حقایق را به خوانندگان دعا آموزش داده می دهد.(انصاری،۲۳ مرداد، ۱۳۹۴)

خوانش ۶: تأکید بر جایگاه حضرت فاطمه(س) در دعای ندبه
«فاطمه (س) و بالتبع فاطمیه و گفتمان فاطمی نقش پر اهمیتی در نگرش شیعی در عصر غیبت دارد. از نقش پر جلوه ی حضرت صدیقه به دو گونه در این دعا یاد شده است. یکی بیان به اجمال است و دیگری بیان به تصریح. یادکرد آن حضرت به شکل اجمالی در دعا مکرر است زیرا شخصیت و مقام حضرت فاطمه (س) در همه مواردی که از اهل بیت (ع) در این دعای شریف یاد می شود جای دارد و بلکه محور اهل بیت (ع) است. از همان بند اول دعا که می فرماید:«اللهم لک الحمد علی ما جری به قضائک فی اولیائک، الذین استخلصتهم…. از آغاز و سرانجام اهل بیت و رنج های آنان یاد می کند و صفات برجسته اخلاقی و معنوی آنان را در زمین و آسمان بر می شمارد. سپس به مودت ذوی القربی در قرآن می پردازد؛ و قلت انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا، ثم جعلت اجر محمد صلواتک علیه و آله، مودتهم فی کتابک…تا به دلیل آیه تطهیر ما را به تعیین اهل مودت راهنمایی کند.» این ها مواردی است که مقام بانوی بزرگ اسلام در آنها ضمن یادکرد از اولیای الهی و اهل بیت پیامبر و مودت ذی القربی، به اجمال یادآوری میشود. و اما در مورد بخش دوم که از آن حضرت آشکارا نام برده می شود و تصریح به اسم مبارک آن بانوست در دو جای از دعای ندبه است. نکته مهم و قابل توجه در این نام بردن ها آنست که وقتی به نام فاطمه(س) می رسد دیگر به اسامی دیگر معصومین(ع)، یازده پیشوایان حق و ایمان تصریح نمی شود و به شیوه ی ذکر فضائل و اوصاف ایشان و به صورت جمعی، همه فرزندان معصوم فاطمه (س) را میخواند و با آنان نجوا می کند.

شاهد اول بحث در این عبارت است که در حالت توجه و التفات به وجود نازنین امام عصر (عج) می فرماید؛ «اللهم صل علی محمد و آل محمد و صل علی محمد جده و رسولک السید الاکبر و علی علی ابیه السید الاصغر و جدته الصدیقه الکبری، فاطمه بنت محمد و علی من اصطفیت من آبائه البرره….»که تنها از سه تن نام برده می شود؛ پیامبر، علی و فاطمه. سپس از همه امامان چنین تعبیر می کند که درود بر همه پدران نیک امام عصر عجل الله فرجه.
شاهد دوم بحث در بخش های ابتدایی دعای ندبه آمده است. عبارت دعا در آنجا چنین است؛« این ابن النبی المصطفی و ابن علی المرتصی و ابن خدیجه الکبری و ابن فاطمه الزهراء؟… » هم چنانکه دیده میشود در این بند نیز فقط از پیامبر و علی و خدیجه و فاطمه نام برده می شود. آنچنان که گویا نام فاطمه(س) پایان و نهایت همه خوبی ها در این بیان شیوای دعاست و هر آنچه که باید گفت به نام و یاد او تمام می شود و به کمال می رسد. درشت نمایی نام مبارک بانوی بزرگ اسلام، به مثابۀ دمیدن روح اگاهی به جامعه شیعیان مکتبی است تا هشیارانه دریابند که آن نام مقدس و مرام نورانی هر جمعه باید یاد شود و به اندیشه ها راه یابد و راه زندگی و شهادتش زنده تر گردد و به همه مردم شناسانده شود. زیرا در این قبیله نور و هدایت، بلند آوازگی نام فاطمه(س) رمز سعادت و عدالت است و سپر ایمنی از تیرهای گمراهی. پس باید به خاطر داشت که گفتمان مهدویت و انتظار به فاطمه(س) و فاطمیه پیوندی استوار دارد».(انصاری،۱۱ اسفند،۱۳۹۶)

خوانش ۷: فاطمه(س) نماد چهار ویژگی است
«هدف از یادکرد فاطمه (س) در دعای ندبه را در بررسی شکل نمادین آن میتوان بهتر و عمیق تر دریافت. زیرا نام بزرگ و مبارک فاطمه -که درود خدا بر او باد- یادآور حقیقت هایی است که تفصیل آنها بر آگاهان از تاریخ اسلام و تاریخ اندیشه شیعی پوشیده نیست. همان حقیقت هایی که بنیان مذهب شیعه نیز بر آگاهی و باور بدانها استوار است. بر این پایه است که جایگاه فاطمه در دعای ندبه، نماد چهار ویژگی بزرگ است.
۱- نماد قرابت و خویشاوندی.
۲ – نماد وراثت.
۳ – نماد جنسیت.
۴ – نماد مظلومیت.
نماد های اول و دوم در مباحث کلامی و دفاع از مذهب، شناختگی بیشتری داشته اند. همچنان که نماد چهارم در میان توده های معتقد از اهمیت بالایی بر خوردار است. در حالی که نماد سوم، جنسیت، فقط در سایه نگرش های تازه، در روزگار کنونی، قابلیت فهم و درک مناسبی یافته است.
قرابت و وراثت، دو اصل بنیادین در عقاید مذهب است که در آیات قرآن و سنت اسلامی آشکار است و در دعای ندبه نیز نام برده می شود.
ذی القربی یا همان خاندان و اهل بیت پیامبر، کسانی هستند که به نص آیات قرآن، محبت و مودت آنان بر مسلمانان واجب شده است که آن آیات در بندهایی از دعای ندبه نیز ذکر گردیده و به در قالب این زیارت شریف، به مخاطبان دعا آموخته گردیده است. آیات « قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی»و مانند« و ما سئلتکم من اجر فهو لکم» و« ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیل» استشهاد به این آیات در متن دعای ندبه تاکید روشن بر مساله قرابت و پیوستگی خاندانی فاطمه و علی ع به پیامبر است. پیوندی از جنس گوشت و خون. با وجود معیار قرابت، نوبت به عثمان نمی رسید با آنکه هم قبیله پیامبر بود تا چه رسد به ابوبکر و عمر که از بنی تیم و عدی بوده اند. این واقعیت در مناظرات کلامی هزار و چهار صد ساله ی مذهب همواره تاکید و تایید اهل بیت (ع) و نیز مشایخ شیعه را به همراه داشته و رکنی مهم به حساب می رود.
وراثت نیز به مانند قرابت، از منشا قرآنی و تبیین روایی برخوردار است. این مساله در گفتگوی دختر پیامبر(ص) با خلیفه اول در مسجد مدینه نیز مورد استدلال فاطمه (س) بود. همین که ابوبکر منکر میراث بری از پیامبران شد فاطمه (س) رو به وی بیان کرد که این قرآن است که بر میراث بری از پیامبران تصریح دارد. مانند« و ورث سلیمان داوود» و «رب هب لی ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب» سلیمان از داود ارث برد، و یحیی از خدا فرزند خواست تا میراث بر او باشد.
قرابت و وراثت فاطمه (س) در چند جا از دعای ندبه قابل دریافت است. یکی آنجا که در باره علی ع می گوید:« ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی…»تو برادر و جانشین من و وارث منی، گوشت تو از گوشت من و خون تو، از خون من است…در ادامه می گوید:« و زوجه ابنته سیده نساء العالمین» و دخترش بانوی زنان جهان را به او شوی داد.
شاهد دیگر آنجاست که می گوید:« اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ جَدِّهِ [وَ] رَسُولِکَ السَّیِّدِ الْأَکْبَرِ وَ عَلَى [عَلِیٍ‏] أَبِیهِ السَّیِّدِ الْأَصْغَرِ وَ جَدَّتِهِ الصِّدِّیقَهِ الْکُبْرَى فَاطِمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ…»در این بند که ذکر ثنا و درود بر پیامبر و بر امام عصر -جانم به فدایشان- را زمزمه می کند امام عصر عج را به صفت فرزند فاطمه ای که دختر پیامبر است یاد می کند.
نماد سوم جنسیت است که حاصل آن این است که در طریق هدایت الهی و پیشوایی خلق برای رسیدن به کمال الهی، جنسیت مردانه داشتن الزامی و انحصاری نیست بلکه زنانی از برگزیدگان درگاه الهی نیز شایستگی هدایت و شفاعت و نجات خلق را دارا هستند. بنابر این نقش نامبرداری فاطمه (س) در این دعا مانند نامبردن از مادر گرامی اش خدیجه کبری (س) و اشاره به مریم عذرا است که نشان آشکاری از حضور جنسیت زنانه در طریق هدایت مردم و نزول وحی آسمانی است. بدین ترتیب زنان با فضیلت و صاحب عصمت هم شنوای وحی اند و هم راهبر خلق. نام خدیجه کبری و فرزند معصومش فاطمه (س) در دعا آشکارا برده می شود ولی همچنان که نوشته شد از یادکرد مریم در کنار نامبردن از پیامبران بزرگ الهی تنها به اشاره ای گویا بسنده می کند و می گوید:«وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَبٍ وَ آتَیْتَهُ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» عبارت؛ “و یکی از پیامبران را بدون پدر متولد کردی و به او نشانه های روشن دادی و او را به روح القدس تایید کردی” کسی جز عیسی (ع) نیست.
نماد چهارم، نماد مظلومیت است که فاطمه س در این بخش به تنهایی دنیایی از مظلومیت را با خود دارد. هر جا که در دعای ندبه سخن از مطلومیت اهل بیت (ع) به میان آمده باشد بی گمان، فاطمه (س) مقدم بر همه ی آنان بوده است. فراز اصلی در بیان مظلومیت فاطمه س آنجاست که از ظلم های رفته بر اهل بیت ع پس از وفات پیامبر (ص) می نالد و فریاد می زند « فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ وَ جَرَى الْقَضَاءُ لَهُمْ بِمَا یُرْجَى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَهِ إِذْ کَانَتِ الْأَرْضُ للهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ وَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولا وَ لَنْ یُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ وَ إِیَّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ [فَلْتَدُرَّ] الدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یَضِجُّ [یَضِجَ‏] الضَّاجُّونَ وَ یَعِجُّ [یَعِجَ‏] الْعَاجُّونَ أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ و…»قتل و اسارت و تبعید خاندان پیامبر از سقیفه آغاز شد و هجوم به خانه فاطمه نخستین ظلم بزرگ و آشکاری بود که به خاندان هدایت رفت. برای همین، فاطمه (س) نخستین مظلوم و شهید از خاندان پیمبر است».(انصاری،۱۸ اسفند،۱۳۹۶)

خوانش ۸: پاسخ به پرسش «این الحسین؟!»
«جمله ها و گزینه های موجود در دعاها و نیایش های شیعی را در یک تقسیم بندی کلی می توان به دو گونۀ شناخته شدۀ اخباری و انشایی تقسیم کرد. پیداست که رسالت و هدف جمله های اخباری، بیان حقایق عالم هستی یا ارائه ی گزارش هایی واقعی و دقیق از جریان های تاریخی و رخداد های گذشته و آینده یا بیانی روشن و بی پرده از رفتار و پندار و شخصیت و نفوس ما است. ولی آیا هدف از جمله های انشائی -به ویژه نوع استفهامی آن که در بحث کنونی مورد نظر است- در دعاها چیست؟ چرا در دعاها و نیایش های ما پرسش هست؟ پاسخ به این پرسش ها چیست؟ و پاسخ دهنده به آنها که خواهد بود؟
یادآوری می شود که این سبک بیانی اختصاص به دعای ندبه ندارد. برای نمونه در دعای کمیل، شماری از جمله های پرسشی است. مانند این پرسش زیبا و اندیشه بر: «ام کیف یبقی فی العذاب و هو یرجو فضلک و رحمتک؟!؛ آیا چگونه بنده ی تو در عذاب دوزخ می ماند در حالیکه فضل و رحمت تو را امید دارد؟!». در دعای عرفه، به ویژه نیمه دوم آن، پرسش هایی اساسی است که محتوایی ژرف دارد؛ مانند «الغیرک من الظهور ما لیس لک؟» و مانند «متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدلنی علیک؟»
گفته اند: «سؤال خوب،نیمی از پاسخ است.» پرسش های اساسی و درست وبجا؛ اولین سنگ بنای تفکر یا یکی از پایه های بزرگ تعقل است -بنا بر اختلاف دیدگاه ها در این باره-. سقراط یکی از پایه گذاران فلسفه غرب است. روش او که خودش آن را تلنخوس (بازجویی) می‌نامید، بر اساس سؤال و جواب متوالی و هدفمند بناشده بود؛ سقراط گفتگو را به شیوه پرسش و پاسخی شروع می‌کرد و در پی کشف حقیقت، به سرانجام می رسانید. پرسشگری در آیاتی از قرآن و شماری از روایات ما مورد تاکید قرار گرفته و در جهت آشکار سازی حقیقت یا اثبات و نفی برخی از مسائل و امور، کاربرد قابل توجهی داشته است.
با این مقدمات که گفته شد به خوبی می توان جایگاه جمله های پرسشی در دعای ندبه را به خوبی دریافت. جمله هایی که شمار آنها کم نیست و محتوایی بزرگ دارند. برای نمونه در این موارد دقت شود.
«متی نغادیک و نراوحک؟ فنقر عینا؟؛ کی با تو صبح و شام خواهیم داشت؟ تا چشمی روشن کنیم؟»
«متی ترانا و نراک؟؛ کی میشود که بینم ات؟ / یا پیش رو نشینم ات؟»
«أترانا نحف بک و انت تأم الملأ؟؛ آیا روا می بینید که ما گرد شما حلقه زده باشیم در حالی که شما نیکان را پیشوایی می کنید؟»
می شود گفت که دعای ندبه در ویژگی پرسشی بودن جمله های آن، یکی از نمونه های پر پرسش است که می طلبد تا در آنها تامل گردد و چرایی و چگونگی این جمله های پرسشی به درستی پژوهیده شود.
به تناسب میلاد خجسته ی حضرت سید الشهداء (ع) بر یکی از پرسش های زیارت ندبه تاکید می کنم و آن جمله ی ساده ای است که مفهومی عمیق با خود دارد؛ «این الحسین؟!» حسین(ع) کجاست؟! چرا نگفت: حسین(ع) کیست یا چه شد؟ و از جایگاه او پرسید! آیا می توان پاسخ به این پرسش را تنها با یادآوری جایگاه و منزلت امام حسین(ع) در مظلومیت تاریخی اهل بیت و تشیع داد؟ یا تنها مقام وی را در مرثیت و اشک و سوگواری و مناسک عاشورایی برای پاسخ به «این الحسین؟» ملاک و معیار گرفت؟! اگر چه سیاق عبارات بر مظلومیت و سوگواره ها دلالت دارد.
آیا این پرسش کوتاه و زیبا بر امتداد تاثیر گذاری و زنده بودن راه و شکوه حسین(ع) دلالت نمی کند وقتی که می پرسد حسین(ع) کجاست؟! آیا پرسش یاد شده اجمالی از این پرسش های پر اهمیت سه گانه نیست که؛
جایگاه حسین(ع) در زندگی شما کجاست؟
و جایگاه حسین(ع) در فرهنگ جامعه کجاست؟
و سر انجام اینکه، جایگاه حسین(ع) در تاریخ شما کجاست؟
هنگامی که فرارودان (بین النهرین) و دمشق و خاورمیانه با استمداد از فرهنگ مبارزه و شهادت حسینی از تروریسم لگام گسیخته رهایی می یابد آیا جایگاه حسین(ع) را به درستی می بینند؟ و آیا جامعه شناسان دینی و سیاست ورزان مسلمان، جایگاه درست حسین(ع) را برای روزهای ارامش و صلح پس از فروپاشی تروریسم و استبداد نیز به درستی می بینند و در می یابند؟!؟
آیا پژوهشگران متعهد، جایگاه حسین(ع) را آن چنان که شایسته است در پژوهش های آکادمیای غیر شیعی هم بر می رسند؟ مانند گامی که سایت “مباحثات” (۳۰ فروردین۹۷) با برگزاری نشستی علمی برداشت تا تلاشی دیگر در جهت فهم بیشتری از جایگاه حسین(ع) باشد.» (انصاری،۳۱فرردین،۱۳۹۷)

خوانش ۹: راههای سه گانۀ هدایت
از راههای سه گانه یاد شده برای ارتباط بهتر با حضرت مهدی(عج) می توان سه مورد ذیل را نام برد:
۱- راه تقرب به صفات
۲-راه ارتقاء اندیشه ها و آرمان ها
۳- راه تعمیق عشق و شیفتگی
«پس از طرح مباحث هدایت سه گانه‌‌ی ائمه علیهم السلام که در بند های پایانی دعا آمده است و تاکید بر درشت نمایی شخصیت والای حضرت فاطمه (س) در ابتدا و انتهای دعای ندبه نوبت به ذکر دو مطلب دیگر از مباحث کلی و جزیی این دعای شریف می رسیم.
مطلب اول اینکه دعای ماثور در حقیقت با هدف پیدایش یک وحدت رویه یا هماهنگی فرهنگی در حوزه مذهب صورت می گیرد. کافیست تصور کنید که اگر چنین دعایی از جانب معصوم علیه السلام به ما نرسیده بود و تنها بر ارتباط با امام (ع) در عصر غیبت تاکید شده بود آیا ما امروز چنین هماهنگی فرهنگی و هم آوایی در ارتباط با امام علیه السلام ‌داشتیم؟ شاید از خواندن دعا تا هوا کردن بادبادک؛ طیفی از اظهار علاقه و یادآوری نسبت به امام غائب را امروز شاهد بودیم. دعاهای معصوم ین سبب یک هماهنگی فکری و نظم اندیشگی و ایجاد مناسک همسو و همرنگ در جامعه شیعه شده است به گونه ای که دعای ندبه در جنوب لبنان و شهر کربلا و تهران و لندن و هر نقطه دیگری از این کره خاکی، شکلی هماهنگ و رفتاری همگرایانه را نشان می دهد. این نقطه قوت در دعاهای شیعی که از جانب معصوم علیه السلام پی‌ریزی شده است را نباید نادیده گرفت و از ارزش اجتماعی و کارکرد آن غافل گشت.
مطلب دوم این که در آغاز دعای ندبه و دقیقاً در سومین جمله از این دعای نورانی از ویژگی زهد که یک فضیلت اخلاقی بزرگ است، سخن می گوید و در پیوند با فضیلت اخلاقی زهد به ماهیت دنیای درگیر با فضیلت اخلاقی زهد می‌پردازد. آنجا که می گوید: «…بَعْدَ اَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فی دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ؛ وَزُخْرُفِها وَزِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ…؛ پس از آنکه با آنان شرط کردی که نسبت به درجات و رتبه‏ های این دنیای فرومایه و پست، و زینت های بی معنی و زیور های بیهوده‌اش، زهد بورزند و آنان هم‏ آن شرط را با تو پیمان سپردند…».
از دقت و تامل در این بند از دعا و مقدم داشتن آن استفاده می شود که در ارتباط با امام غائب علیه السلام در عصر غیبت، فضیلت زهد حقیقی که به معنای دل بریدن از دنیا و فریفته نشدن به آن و جلوه های فریبنده و وسوسه انگیز آن است، راهی اصلی و مسیری راهگشاست. بنابر این باید فهمید که نشستن در برج عاج سرمایه‌داری و دل بستن مناصب دنیای فانی، و غرق شدن در خواهش های نفسانی، با ادعای محبت و ولایت امام عصر ارواحنا له الفداء ناسازگاری دارد و به حقیقت با رهروان چنین راهی باید گفت: ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/ کاین ره که تو میروی به ترکستان است. اگر زهد حقیقی، پایه استوار امامت است پس رهروان راه امامان را نیز نیازی غیر قابل چشم پوشی است کسی که چنین خصلتی در خویش نمی بیند چندان به راه یافتن در بارگاه پیشوای غایب که جانان همه‌ی آفرینش است خوشباورانه دلخوش نگردند. نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد. » (انصاری،۸ تیر،۱۳۹۷)

خوانش ۱۰: زر و زیور دنیای پلشت یعنی چه؟
«زر و زیور دنیای پست و پلشت یعنی چه؟ وقتی در دعای ندبه سخن از زهد پیشوایان معصوم علیهم السلام می رود آنان را از دنیایی به دور می شمارد که به زر و زیور بیهوده آرایش شده است و ننگ آن را از گوهر چشم و جان آنان پاک می بیند و آنان را از آلودگی به آن زخارف و زشتی ها پاکیزه و پالوده می داند. اینها کدام بخش از دنیای پستی است که از ساحت فکر و عمل معصومان(ع)دور است و هرگز جسم و جان مطهر خود را به آن نیالوده‌اند؟!

خوانش ۱۱: آیا «پاداش پیشاپیش» رواست؟
مطلبی دیگر از محتوای دعای ندبه مساله‌ی «پاداش پیشاپیش» است به این معنا که اگر عقاب و کیفر قبل از ارتکاب جرم و گناه، چنانکه مشهور و زبانزد است روا و شایسته نیست و آنرا قبیح می شمارند و از خداوند حکیم نامتوقع می دانند؛ آیا اعطای پاداش و دادن مزد کارهای پسندیده و صواب نیز از جانب خداوند، قبل از انجام کار خیر، چنین حالتی دارد؟ آیا خدا نمی تواند به کسی که به انجام کار و فعل خیر توسط او علم دارد پیش از انجام یا اتمام کار، همه‌ی پاداش او یا بخشی از آن را پیشتر پرداخت کند؟ آیا چنین کاری به طور کلی قبح عقلی دارد؟ یا آنکه چنین پاداش دهی به برخی، تبعیض و بی عدالتی نسبت به دیگران است؟ »(انصاری،۵ مرداد،۱۳۹۷)
«بخشی از پاداش های پیشاپیش خداوند به دلیل قطعیت وفاداری پیامبران و اوصیای الهی به شرایط و عمل بی کم و کاست به میثاق خویش، در دعای ندبه یک به یک شمرده شده است. این بحث اختصاص دارد به بیان پنج پاداش بزرگ از میان عنایات بی پایان خداوند که به آنان ارزانی و پیشکش گردیده است.
اول: پذیرفتن آنان در درگاه الهی است. توجه داشته باشید که در کلام دعا، سخن از پذیرفته شدن عمل نیست بلکه مرحله ای بسی فراتر از عمل، پذیرفتن ذات آنها است. مانند خطاب ارجعیت در پایان سوره فجر که طلب رجوع نفس مطمئنه است. برای همین فرمود: «فقبلتهم؛ یعنی خدایا تو آنان را پذیرا شدی.»
دوم: تقرب دادن خدا به آنان است. آنان فقط به قرب خدا راه نیافتند بلکه خدا آنان را نزد خویش و در مقام قرب، جای داده است. «و قربتهم؛ و تو آنان را مقرب کرده ای.»
سوم: پیشاپیش یاد عالی و بلند و ستایش آشکار آنان را فراهم است. یاد عالی پیامبران و اوصیای الهی، اجمالی از همان تفصیل هایی است که در روایات اسلامی و شیعی آمده است و اشاراتی که در قرآن کریم است در این باره که پیامبران و اهل بیت علیهم السلام در عرش الهی و آسمان بالا و نزد پیامبران گذشته همواره با ارج و بزرگداشت یاد می شده‌اند و مورد تکریم و ستایش آشکار فرشتگان و مؤمنان بوده و هستند. «و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی؛ و اسباب یاد عالی و ستایش آشکار آنان را از پیش فراهم ساخته‌ای.»
چهارم: فرشتگان رحمت را بر آنان فرو فرستادن، پاداش چهارم آنان شمرده شده است. حقیقتی که در سوره فجر و آیات دیگری از کتاب هدایت، قرآن، آمده است که فرشتگان خدا بر آنان فرو می آیند و در کنار آنان جای می گیرند و از محضر آنان بهره می برند و فرمانهای خداوند را بر آنان می خوانند. لفظ دعا در این باره چنین است: «و أهبطت علیهم ملائکتک؛ و فرشتگان مهر و محبت خویش را بر آنان فرو فرستاده ای. »
پنجم و ششم: خداوند آنان را به وحی یا همان سروش آسمانی، و دانش الهی تکریم کرده است. شنیدن آن نوای الهی و ندای لذت بخش خداوندی که وحی نامیده می شود نشان روشنی است از اینکه پیامبران و اوصیای الهی (ع) مورد تکریم خداوند قرار دارند و صاحب روح النبوه گشته اند و از اتصال جان با وحی ذات اقدس الهی برخوردار شده اند و گرنه، گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش. مقام دریافت وحی، مهمترین رتبه در این دریافت ها شمرده می شود. مؤمنان کمال یافته به لطف  انبیاء و اوصیاء الهی گاهی واجد این حقیقت می شوند که خطورات رحمانی و الهامات ربانی داشته باشند. سپس در دعای ندبه از عطای دانش الهی به آنان یاد می کند. متن دعا در این باره چنین است: «و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک؛ آنان را به وحی خودت اکرام نموده‌ای، و با دانش الهی از آنان استقبال کرده‌ای.»(انصاری،۶ مهر،۱۳۹۷)
هفتم: رهواری برای تقرّب به خدا. «جعلتهم الذریعه الیک؛ آنان را محرّک و پیشبرنده به سوی خود قرار داده‌ای»
هشتم: اسباب کسب رضایت خدا. «…والوسیله الی رضوانک؛ آنان را سبب کسب رضایت و خشنودی خود کرده‌ای»(همان،۱۶ آذر،۱۳۹۷)

خوانش ۱۲: پدیدار شناسی در تفاوت انسان‌ها
«با توجه به پیشداشته های الهی به اولیای معصومین علیهم السلام که در قالب هشت فضیلت از آنها یاد شد، به وضوح می توان به یکی از اصول اساسی در انسان‌شناسی قرآن پی برد و آن تفاوت واقعی و شدید انسانها از حیث معرفت‌شناسی اسلامی است. قرآن به حدی فهم این تفاوت را بدیهی می داند و دریافت آن را برای همگان دارای وضوح و روشنی می بیند که در قالب «پرسش تقریری» آن را در آیاتی از قرآن مطرح کند زیرا نیازی به پاسخ مثبت خود به این پرسش نمی بیند و اقرار به حقیقت تفاوت های اساسی میان انسانها را حوزه اندیشه و آگاهی فراتر از حد تشکیک به تصویر می کشد. آنجا که با ناباوری می پرسد: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (هود – ۲۳)
بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند.
۞ مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَىٰوَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ ۚ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ (هود – ۲۳)
داستان این دو دسته چون نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست؛ آیا در مثل برابرند؟ آیا پند نمی‌گیرید؟»
بر همین قیاس، در زبان و ادبیات قرآن و روایات، انسان مؤمن خداباور با منکران ناخداباور یکسان نبوده و از صفات و القابی همسان برخوردار نیستند. (انصاری،۷ دی،۱۳۹۷)

خوانش ۱۳ : تفاوت انسان هادر مرتبه و جایگاه
علاوه بر آیاتی از کتاب خدا که ذکر شد و بر تفاوت انسانها در آگاهی های برین تاکید می کرد، روایات معتبری هم وجود دارد که بر همین حقیقت تاکید می کند و همۀ انسانها را دارای مرتبه و جایگاه یکسانی نمی داند. امری که در سنجش عقل و آزمون حس نیز تایید می شود. هر چند در منازعه میان دیدگاه دینی و مادی، انکار می شود اما در عمل شاید هیچ مکتبی را نتوان یافت که به نوع یا مرتبه و سطحی از تفاوت های حاصل از درجات اندیشگی در میان انسانها باور نداشته باشد.
به هر حال مقصود آنکه در کلام اهل بیت علیهم السلام نیز این تفاوت ها در مواردی برجسته شده است. مانند تفاوت و تمایز انسانها به دلیل تفاوت مقام ذکر در میان مردم و تقرب آنها به خداوند که سبب تفاوت اساسی میان انسانها می گردد.
فراز زیر از نهج البلاغه یکی از مواردی است که به تفاوت یاد شده اشاره می کند و دلایل و نتایج آن را نیز یادآوری می نماید. گواه مطلب، در کلام امام علی(ع) انسانهایی هستند که «خداوند با آنان در اندیشه شان رازگویی کرده و در ژرفای خردشان با آنان سخن گفته است.»
و من کلام له (ع) قاله عند تلاوته «یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»:إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَهِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَهِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَهِ. وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَهِ بَعْدَ الْبُرْهَهِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَهٍ فِی [الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ] الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَهِ، یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَهِ الْأَدِلَّهِ فِی الْفَلَوَاتِ. مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاهِ، وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَهِ، وَ کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّهَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ. (خطبه ۲۲۲،صبحی صالح)
سخنى از آن حضرت (ع) هنگام تلاوت آیه «رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله»(آیه ۳۷ سوره نور، «و صبح و شام در آن خانه ها تسبیح مى گویند، مردانى که نه تجارت و نه معامله اى آنها را از یاد خدا و بر پا داشتن یاد خدا غافل نمى کند»): خداوند سبحان، یاد خود را روشنى دلها ساخت که به پرتو آن شنوا شوند، هر چند، زان پیشتر ناشنوا بوده اند، و بینا گردند هر چند، زان پیشتر نابینا بوده اند و آرامش یابند، هر چند زان پیش ستیزه جو بوده اند.
همواره در پاره اى از زمان و در روزگارى که پیامبرى نبوده، خداوند پر بخشایش و نعمت را، بندگانى بوده است که با آنها از راه فکرتشان- به الهام- راز گوید و از طریق عقولشان به هدایت و راهنمایى سخن گوید و آنان به نور بیدارى که در گوشها و چشمها و دلهایشان مى افکند چراغ هدایت را روشن مى دارند. ایام الله را به یاد مردم مى آورند و آنان را از عظمت و جلال خداوندى بیم مى دهند. اینان همانند راهنمایانى هستند در بیابانها که هر که از راه میانه رود طریقه اش را بستایند و او را به رهایى مژده دهند و هر که به راه راست یا چپ رود طریقه اش را نکوهش کنند و از هلاکتش بر حذر دارند و در این حال، چونان چراغهایى هستند که تاریکیها را روشن مى سازند و راهنمایانى که دیگران را از گرفتار شدن در شبهه ها باز مى دارند.(ترجمه و شرح نهج البلاغه، آیتی)
در خطبه ۱۹۲ معروف به خطبه قاصعه نیز بر تفاوت خود و پیامبر (علیهماالسلام) با دیگران تاکید می ورزد و آگاهی ها و هشیاری های متفاوت خودشان را با دیگر مردمان یادآوری می کند.

«وَ لَقَدْ کانَ یُجاوِرُ فِی کُلِّ سَنَهٍ بِحِراءَ، فَأَراهُ وَ لا یَراهُ غَیْرِی، وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ واحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإسْلامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ – صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ – وَ خَدِیجَهَ وَ أَنَا ثالِثُهُما، أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسالَهِ، وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّهِ. وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّهَ الشَّیْطانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّهُ؟ فَقالَ: «هذَا الشَّیْطانُ قَدْ أَیسَ مِنْ عِبادَتِهِ، إِنَّکَ تَسْمَعُ ما أَسْمَعُ، وَ تَری ما أَری، إِلاَّ أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیِّ، وَ لکِنَّکَ لَوَزِیرٌ، وَ إِنَّکَ لَعَلی خَیْرٍ»
هر سال (پیامبر) در غار حراء، زمانی چند خلوت می گزید. من او را می دیدم و جز من کسی نمی دید. روزگاری جز خانه ای که رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه و من در آن می زیستیم، اسلام را دیگر خانه ای نبود. نور وحی و رسالت را به چشم می دیدم و بوی نبوت را می شنیدم. و هنگامی که وحی نازل می شد صدای ناله شیطان را شنیدم. پرسیدم یا رسول الله، این صدای چیست؟ فرمود که صدای شیطان است، از اینکه او را بپرستند، نومید شده است. همانا تو می شنوی، هر چه من می شنوم و می بینی آنچه من می بینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی ولی تو وزیر منی، و تو به راه خیر می روی. (ترجمه نهج البلاغه، دشتی) (انصاری،۱۲ بهمن،۱۳۹۷)

خوانش ۱۴ : دو ویژگی مهم در رسالت و وصایت
«دو ویژگی مهم در زمینه هدف و شرایط رسالت و وصایت (جانشینی) که در دعای ندبه ذکر شده یکی مسأله «استحفاظ» و دیگری «زمان‌بندی» است. مقام استحفاظی با انگیزه داشتن یا مسئولیت شناسی برای حفاظت تفاوت دارد. استحفاظ یک وظیفه انتصابی و ماموریتی است در حالیکه حفاظت کردن، پاسخ دادن به حس مسئولیت شناسی است. با این معنا به خوبی جایگاه اوصیای الهی آشکار می شود و وظایف آنان در حوزه استحفاظی از دین و جامعه دینداران به آسانی قابل درک می شود. همچنانکه توجه به ویژگی زمان‌بندی نیز کوتاه و دراز بودن دوران رسالت و امامت و امر زمانی غیبت را فهم پذیر تر می سازد.»(انصاری،۱۱بهمن،۱۳۹۸)

خوانش ۱۵ : جایگاه تکوینی و تشریعی امامت
«به نقش واسطگی معصومین (ع) در افاضه، با تکیه بر ضمیرهای«به» در بخش دعاهای پایانی دعای ندبه و با ارجاع به نیمه اول دعا که به ذکر ویژه بودن اولیاء خدا و یاد کرد معجزات و بینات و آیات آنان می پردازد بر این نقش واسطگی تاکید کردیم». ( انصاری، ۱اردیبهشت،۱۳۹۶)
در ادامه مباحث پژوهشی در دعای ندبه و نقش واسطگی امام معصوم علیه السلام ،حجت الاسلام انصاری اظهار داشت: «در ردیف طولی به سمت خدا امام معصوم حقوقی دارد که باید رعایت شود و در این مسیر معصیت پدر، امام معصوم ، معصیت خالق محسوب می شود.وی تاکید کرد: نافرمانی پدر ، نافرمانی خداست. چون خدا فرمان داده فرمان پدر را بشنو مگر در امر حرام. امر برخی از امور و تبعیت از شوهر برای همسرش واجب است و ترک آن معصیت است و اصولا معصیت کسی که خداوند تبعیت از او را واجب دانسته ، معصیت خداست. همچنین کسی که در مقابل امام معصوم بایستد ، گویا در برابر خدا ایستاده است. وی با توصیه به ترک نکردن نماز نافله وتیره پس از نماز عشا افزود: کسب رضایت امام زمان را باید خواست، و در قنوت نماز وتیره دعا برای سلامتی امام زمان را بخوانید و این بندهای دعای ندبه را بخوانید واجعل صلوتنا به مقبوله… و به واسطه امام زمان حاجاتتان را بخواهید. استاد انصاری با اشاره به ضرورت توجه به نقش واسطگی امام زمان، اظهار کرد: ما در دعای ندبه از خدا با واسطگی امام معصوم می خواهیم با وجه کریم خود با ما رفتار کند، وجه از ریشه جهت است و وجه الهی یعنی جهت کار الهی، و اولیاء خدا به آن جهت رو می آورند. دعای ندبه خدا را می خوانیم که با وجه کریمش و اعز وجوه و اکرم وجوهش به ما توجه کند. خدا وجوه متعدد دارد و وجه انتقام و عذاب و سخط و غضب هم دارد و اگر خدا بخواهد به جامعه و مردمی توجه کند با وجه فصل و رحمت و کریمش نگاه می کند. وجه کریم منحصر است به انسان کامل یعنی معصومان علیهم السلام و وجه کریم خدا امروز امام زمان عج الله تعالی فرجه است. کسی که ثواب نماز خود را برای معصومان قرار دهد، خدا ثوابش را مضاعف می گرداند و در هنگام تنهایی ها می گویند گوارا باد مقامی که به آن رسیده ای.
وی با انتقاد از تشکیک هایی که در حضور امام زمان می کنند، با اشاره به ماجرای ملاقات احمدبن اسحاق و تفضل امام زمان به وی و حضور خادم امام عسکری بر بالینش پس از مرگ ، گفت: احمدبن اسحاق پاداش شناخت امام زمانش را دریافت کرد.(انصاری، ۶ مرداد،۱۳۹۶)
همچنین موضوعات دیگری از متن دعای ندبه که در جلسات پژوهشی قرائت دعای ندبه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته اند، عبارتند از :
« معراج جان در محبت حضرت صاحب الزمان(عج)، در شرح فراز {و جعلته للمومنین منا اماما}»(همان،۲مهر، ۱۳۹۵)
« تکریم انسان در پیوند با امام زمان (عج)» ( همان، ۱۴آبان، ۱۳۹۵)
شیفتگی و دلداگی در آرزوی دیدار مهدی(عج) حال اولیاء خداست. شور طلب او و آرزوی حضورش، نفس مشتاقان او را از عطر یاد او آکنده و سینۀ دلسوختگانش را آتشین تر می کند.کسی از امام علی(ع) درباره مهدی(عج) پرسید: امام پس از وصف آن موعود بزرگ در جمله هایی زیبا و دریابار از معرفت علوی، به پرسنده فرمود:« اگر دیدار او در زمان غیبت برایت فراهم شد، مصمم باش و ستی نکن و اگر توفیق حضورش نصیبت گردید دیگر از او روی برمگردان. و اگر به او راه یافتی سراغ دیگری را مگیر. آنگاه به سینۀ خود دست نهاده فرمود:آه آه ! چه اشتیاقی به دیدارش دارم.»( انصاری،۱۳۸۶: ۲۷) (بحارالانوار،ج۵۱: ۱۱۵)

نتیجه گیری:
در طی سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۹ جلسات پژوهشی در دعای ندبه توسط حجت الاسلام انصاری برگزار شده و مباحث ارزنده ای از متن دعای ندبه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. متن این مباحث نشان دهندۀ ارزش و جایگاه اعتقادات شیعه و همچنین جامع بودن این دعای شریف که در برگیرنده یک دورۀ کامل از عقاید، تاریخ، سیره، استراتژی و هویت شیعی است. گستردگی و فراگیری مضامین اساسی در این زیارت، آن را به اساسنامه دیدگاهی شیعه در عصر غیبت، تبدیل کرده است. در تمام این سخنرانی ها یاد آن یار از غایب از نظر و دعا برای تعجیل در فرجش لحظه ای فراموش نشده است.

منابع:
• انصاری، حسین، مکتوب سبز،،قم،چاپ اول،انتشارات انصاری۱۳۸۶
• ابن مشهدی، محمد بن جعفر، «المزار الکبیر»، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۹ق.
• استادی، رضا، «پاسخ معقول و منطقی به یک سؤال»، مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ش ۱۷، شهریور ۱۳۶۵.
• حائری، سید مهدی، «دعای ندبه»، در دائره المعارف تشیع، ج۷، تهران، نشر شهید حسن محبی، ۱۳۸۰ش.
• سید بن طاووس، «اقبال الاعمال»، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ش.
• قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان.
• منبرها،کلاس ها، ونشست ها-حسین انصاریwww.ansari.net – @menbar-ansari
www.wikishia.net


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

3
آبان

پرتوي از درخشش زهرا(س)

چه زود گذشت آن هفده روزي که قم ميزبان وجود نازنين و پر برکت بود. گويي ديروز بود که کاروان شتران در ميان شادي و صلوات وارد قم شد. قدم به قدم قرباني ذبح کرده بودند تا خداوند وجود اين ميهمان را از گزند حوادث حفظ کند. امروز هفده روز از آن مي‏گذرد و حال و هواي شهر تغيير کرده و هر جا که مي‏نگري، پرچم عزا برافراشته شده است. مردم گريه کنان به سمت منزل موسي بن خزرج در حرکتند. فاطمه جان! چه زود از ما خسته شدي و همانند مادرت زهراي مرضيه گل عمرت در جواني پرپر شد. امروز هم بعد از حدود سيزده قرن از آن روز، مردم هلهله کنان کاروان نمادين حضرت معصومه عليها السلام را گرامي مي‏دارند و بعد از هفده روز، خانه دل را نيز همانند شهر و ديار خويش سياه‏پوش مي‏کنند.

 

 

 

 

فاطمه معصومه عليها السلام کيست؟
نامش فاطمه، دختر موسي بن جعفر صلي الله عليه و آله و سلم و بنابر قول مشهور، در اول ذيقعده سال 173 ه . ق در مدينه به دنيا آمد. از همان کودکي، مشکلاتي را که دشمنان اهل بيت: براي آن خاندان و شيعيانشان پديد مي‏آوردند لمس کرد. آن حضرت به لقب‏هايي همچون معصومه، کريمه اهل‏بيت، شفيعه، محدثه، اخت الرضا، طاهره، حميده، رشيده، تقيه و نقية معروف است. هر کدام از اين لقب‏ها، به کمالي از ايشان اشاره دارد.

فضيلت نام فاطمه
با توجه به منابع تاريخي، در هر خانه‏اي از خانه‏هاي اهل‏بيت: نام «فاطمه» زينت‏بخش بوده است. اين امر به دليل شرافت و زيبايي اين نام مي‏باشد و روايات بسياري در بيان برتري اين نام بر ديگر نام‏ها وجود دارد. همين مطلب که امام موسي بن جعفر عليه السلام از ميان دختران خويش، اين بانو را فاطمه نام نهاد، گوياي عظمت و برتري ايشان در مقايسه با ديگران است که تاريخ نيز اين امر را اثبات کرد.

خروج از مدينه
سال 200 ه.ق است. زمان سفر تحميلي امام رضا عليه السلام به «مرو» فرا رسيده است. آن حضرت، شهادت خويش و بازنگشتن را از اين سفر به آشنايان خبر مي‏دهد و کنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با همه وداع مي‏کند. صداي گريه اطرافيان بلند است و دل‏سوخته‏تر از همه، خواهر امام رضا عليه السلام يعني حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است. وداع او با برادر، انسان را به ياد وداع زينب عليها السلام مي‏اندازد. ديده در ديده دارند و دل با دل گره زده‏اند. اشک ديده نيز نشان از آخرين ديدار داشت تا اينکه کاسه چشمان فاطمه عليها السلام کاروان برادر را با سيل خروشان اشک، بدرقه کرد. يک‏سال گذشت و قلب شکسته خواهر، تاب و توان خويش را از دست داد و درمانِ درد خويش را، در رسيدن به امام و برادرش علي بن موسي الرضا عليه السلام يافت. از اين رو، با جمعي از آشنايان و بستگان به سمت «مرو» رهسپار شد.

حمله به کاروان فاطمي
کاروان، منزل به منزل و شهر به شهر به سوي مرو حرکت مي‏کرد. حضور کاروان فرزندان موسي بن جعفر عليه السلام در شهرهاي مختلف، بهترين تبليغ براي بيان حقانيت تشيع بود. بديهي است مخالفان حقيقت و دشمنان اهل بيت: در صدد مبارزه با آنان برآمدند. از اين رو، در شهر ساوه به کاروانيان حمله کردند و تعدادي را به شهادت رساندند. غم و اندوه، قلب فاطمه معصومه عليها السلام را بيش از پيش سوزاند. زماني که آرام آرام دردِ فراقِ برادر با شوق وصال، التيام مي‏يافت، ظاهر شدن آثار بيماري، اميد او را به يأس تبديل کرد. پس با جاني خسته و جسمي رنجور به اطرافيان خويش فرمود: «مرا به شهر قم ببريد؛ زيرا از پدرم شنيدم که فرمود: شهر قم مرکز شيعيان ماست».

ورود به قم
عشق به اهل بيت: از همان ابتدا در سينه مردمان قم مي‏جوشيد. زماني که مردم قم از حرکت فاطمه معصومه عليها السلام به قم آگاه شدند، با شادي وصف‏ناپذيري به استقبال ايشان شتافتند و موسي بن خزرج، بزرگ خاندان اشعري، افسار شتر آن حضرت را به دست گرفت و به سمت منزل خويش راهنمايي کرد. عطر صلوات فضاي شهر را پر کرده بود. خاک قم به خود مي‏باليد که مرکب فاطمه معصومه عليها السلام پا بر آن گذاشته است. مردم دسته دسته براي عرض ادب و احترام نزد ايشان مي‏رفتند.

بيت النور
بالاترين مقام براي انسان، مقام عبوديت است که همان رهايي از بندگي طاغوت‏هاي نفساني و ستايش يگانه معبودي است که سزاوار عبادت است. بندگان واقعي خداوند زماني که خداي خويش را شناختند، غرق در عبادت و راز و نياز با او مي‏گردند و مانند پروانه، تا مرز سوختن پيش مي‏روند. فاطمه معصومه عليها السلام نيز در طول عمر خويش، از عبادت خداوند غافل نشد و با عبادت خويش از زمين تا عرش اعلي را نورافشاني کرد. اتاقکي که ايشان در مدت اقامت هفده روزه‏شان در منزل موسي بن خزرج در اختيار داشتند، به «بيت النور» معروف شده است. بر سر در آن خانه نور اين دو بيت به چشم مي‏خورد.

شده بنياد اين کاخ منوّر / به پاس دختر موسي بن جعفر
عبادتگاه معصومه است اينجا / کز اينجا قم شرافت يافت ديگر

سفري ناتمام
هنوز طعم شيرين نقل و نباتي که مردم به مناسبت ورود دختر موسي بن جعفر عليه السلام خورده بودند به کامشان باقي بود که بعد از هفده روز، وفات فاطمه معصومه عليها السلام کامشان را تلخ کرد. گفته مي‏شد که ايشان را در شهر ساوه مسموم کرده‏ اند.
سرانجام روح بلند آن بانوي آسماني، بعد از 28 سال زندگي طاقت‏فرسا و مظلومانه، در روز دهم ربيع الثاني سال 201 ه.ق به پيشينيان پاکش پيوست. سلام خداوند بر او و بر پدرانش باد.

مراسم دفن
پس از وفات حضرت فاطمه معصومه عليها السلام ايشان را غسل دادند، کفن کردند و به سوي قبرستان «بابِلان» تشييع نمودند. ولي هنگام دفن آن بزرگوار، به دليل نبودن محرم، مشکلي پيش آمد. سرانجام تصميم گرفتند پيرمردي به نام «قادر» اين کار را انجام دهد. مردم منتظر آمدن آن پيرمرد نيکوکار بودند که ناگهان دو سواره را ديدند که به سوي آنان مي‏آيند. وقتي آن دو نزديک پيکر پاک فاطمه معصومه عليها السلام رسيدند، پياده شدند و بر آن نماز خواندند. سپس جسم پاک دختر موسي بن جعفر عليه السلام را دفن کردند و بدون اينکه با کسي سخن بگويند، از آنجا دور شدند. بزرگان معتقدند اين دو بزرگوار، امام رضا و امام جواد8 بوده‏اند. پس از به پايان رسيدن مراسم دفن، موسي بن خزرج، سايباني از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار برافراشت. بعدها قُبّه‏اي آجري بر آن بنا کردند که قبله‏گاه ارادتمندان اهل‏بيت: و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت و امامت شد.

فضيلت‏هاي حضرت معصومه عليها السلام

1. شرافت نسبي
انتساب حضرت معصومه عليها السلام به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و پرورش در خانه امام موسي کاظم عليه السلام، شرافتي است که هيچ‏کس نمي‏تواند آن را انکار کند. در زيارت‏نامه حضرت هم مي‏خوانيم: «سلام بر تو اي دختر رسول خدا، سلام بر تو اي دختر خديجه و فاطمه، سلام بر تو اي دختر اميرمؤمنان، سلام بر تو اي دختر حسنين، سلام بر تو اي دختر ولي خدا، سلام بر تو اي خواهر ولي خدا، سلام بر تو اي عمه ولي خدا و سلام بر تو اي دختر موسي بن جعفر».

2. عبادت و تقوا
با توجه به آموزه‏هاي قرآني، گرامي‏ترين انسان‏ها نزد خداوند، باتقواترين افراد هستند. دستيابي به نيروي پارسايي و قرب الهي، هدفي است که انسان‏هاي پاک در زندگي خويش به دنبال آن هستند و بهترين وسيله پرواز و اوج گرفتن، راز و نياز با خالق هستي است. عاشقان واقعي و عابدان راستين، در طول زندگي خويش لحظه‏اي از ياد معبود غافل نمي‏شوند و پيوسته به ياد معشوق خويشند. حضرت معصومه عليها السلام نيز با عبادت خاشعانه و با راز و نياز عاشقانه خويش، حيرت همگان را برانگيخت و با اوج گرفتن در آسمان تقوا، گوي سبقت را از ديگران ربود و به مقام عبوديت الهي رسيد.

3. دانش و معرفت
تربيت و رشد در خاندان علم و سيراب شدن از سرچشمه وحي، حضرت معصومه عليها السلام را به مقامي رسانيد که پدر بزرگوارش امام کاظم عليه السلام بعد از ديدن پاسخ‏هايي که فاطمه معصومه عليها السلام به پرسش‏هاي شيعيان داده بود، سه بار فرمود: «پدرش به فدايت باد».
از سايه‏سار وجود اين بانوي عالمه و محدّثه، شهر قم به بزرگ‏ترين مرکز علمي در جهان تبديل شده است؛ به طوري که از تمام دنيا، تشنگان هدايت و حقيقت، رو به سوي اين شهر مي‏آورند و بعد از زيارت فاطمه معصومه عليها السلام ، جامي از چشمه علوم وحي سر مي‏کشند.

4. معصومه
پيروي کامل از دستورات دين و خارج نشدن از راه هدايت، انسان را به درجه‏اي از تقوا و طهارت روح مي‏رساند که ناپاکي گناهان از جسم و جان زدوده مي‏شود و ميوه شيرين عصمت، قلب انسان را صفا مي‏بخشد. فاطمه معصومه عليها السلام نيز به جايي رسيد که امام رضا عليه السلام ايشان را «معصومه» ناميد و فرمود: «هر کس معصومه را در قم زيارت کند، گويي مرا زيارت کرده است».

5. شفيعه
شفاعت، مقام والايي است که در روايات به آن «مقام محمود» گفته شده است. بدون ترديد داشتن حق شفاعت و رسيدن به اين مقام، شايستگي لازم را مي‏طلبد؛ چرا که خداوند، شفاعت را فقط از کساني مي‏پذيرد که خود به آنها اذن اين کار را داده باشد.
بالاترين مقام شفاعت از آنِ پيامبران الهي و اهل‏بيت: است و بعد از آنها، کساني که شأن و قربي نزد خداوند داشته باشند، شفاعت مي‏کنند. در زيارت‏نامه حضرت معصومه عليها السلام آمده است که ايشان، منزلت بسيار والايي نزد خداوند دارند و به همين دليل هم در روايت آمده که: «با شفاعت او، شيعيان وارد بهشت مي‏شوند». از اين رو، زائران حرم فاطمي به اميد نيل به شفاعت ايشان، زمزمه کنان مي‏گويند: «يا فاطمةُ اشفعي لي في الجّنة؛ اي فاطمه! شفيع ما در بهشت باش».

6. زهراي ثاني
شباهت‏هايي ميان حضرت معصومه عليها السلام با حضرت زهرا عليها السلام ديده مي‏شود. اين دو بزرگوار افزون بر مشابهت در اسم، در دانايي، شفاعت و بسياري از صفات نيز شبيه يکديگرند و زيارت فاطمه معصومه عليها السلام ، زيارت فاطمه زهرا عليها السلام مي‏باشد؛ چنان‏که در کرامتي از اميرمؤمنان عليه السلام به پدر بزرگوار حضرت آيت‏اللّه‏ مرعشي نجفي چنين گفته شده است: «خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه عليها السلام را به فاطمه معصومه عليها السلام عنايت فرموده است. هر کس بخواهد ثواب زيارت حضرت زهرا عليها السلام را درک کند، به زيارت فاطمه معصومه عليها السلام برود. خود مرحوم آيت اللّه‏ مرعشي نجفي چنين گفته‏اند: «شصت سال است که هر روز اولين زائر حضرت معصومه عليها السلام هستم».

7. کريمه اهل‏بيت:
انسان در اثر پرهيزکاري، مي‏تواند به جايي برسد که مظهر اراده حق و واسطه فيض الهي گردد. اين ثمره بندگي حقيقي و اطاعت کامل از ذات پروردگار است. اولياي خداوند، هم در زندگي و هم بعد از آن، سرچشمه کرامت‏هايي هستند که نشان بزرگي روح آنان و پيوستگي‏شان به منبع فيض و کرم بي‏پايان خداوند کريم است. فاطمه معصومه عليها السلام نيز «کريمه اهل‏بيت» است. به همين دليل، قلب‏هاي شکسته و دست‏هاي نيازمند و مأيوس از همه جا، به حرم فاطمه معصومه عليها السلام مي‏آيند و از خرمن کَرَم اين کريمه، خوشه ‏چيني مي‏کنند.

ريحانه رسول
رواق دختر موسي بن جعفر است اينجا / حريم فاطمه بنت پيغمبر است اينجا
درِ بهشت برين گر طلب کني به خدا / ببوس با ادب آن را که آن در است اينجا
زمين قم به مثَل چون صدف بود آري / وجود حضرت معصومه گوهر است اينجا
کند به درگه او سجده صبحدم خورشيد / که از فروغ ولايت منوّر است اينجا
برو طهارت دل کن بيا به روضه او / که جاي مردم پاک و مطهّر است اينجا
زمين قم شده روشن از آن به غيب و شهود / که نور حق به جمالت برابر است اينجا
ز آفتاب قيامت غمي نخواهد بود / مرا که سايه لطف تو بر سر است اينجا
سزد که «معجزه» قم همچنان بهشت بُود / چرا که دختر موسي بن جعفر است اينجا

 

منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم/ پرتوي از درخشش زهرا(س)

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

3
آبان

منظور از «یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ» در زیارتنامه حضرت معصومه(س)

منظور از شفاعت در زیارتنامه حضرت معصومه(س): «یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ‏»، چیست؟

 

 

 


 
حرف جر «فی» معانی گوناگونی دارد، مانند:
«وسط»، «داخل»،همراهی، تعلیل(بیان علت)، استعلاء(اعلام برتری)، مقایسه بین دو چیز، و نیز به معنی «باء»، «الی»، و «مع»، و معنای «من»(از).

بر این اساس، معنای «فی» تنها «داخل و درون» نیست و به عنوان نمونه، اگرچه آیه «یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ»معنایش گفت‌وگو در داخل جهنم است، اما معنای آیه «أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ» گفت‌وگو در داخل خدا نیست!

 با ذکر این مقدمه باید گفت؛ مراد از این فراز از زیارت‌نامه حضرت معصومه(س) «یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ‏…»

آن است که از حضرتشان بخواهیم تا برای وارد شدن به بهشت شفاعتمان کند. این معنا با فرازهای دیگر این روایت و روایات دیگری که در این زمینه وارد شده است، سازگار است؛ مانند: «مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة»؛ هر کس او را با معرفت و شناخت به حقّانیت او، زیارت کند، بهشت جایگاهش خواهد بود.

البته اخیراً برداشت‌هایی از عبارت «اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ» مطرح می‌شود که حضرت معصومه(س) حتی در بهشت برای بهشتیان شفاعت می‌کند تا آنان در درجات بالاتری قرار گیرند، اما با توجه به این‌که نظریه غالب در میان اندیشمندان اسلامی این است که تکامل در بهشت آخرتی ممکن نیست، شاید نتوان این معنا را قبول کرد. علاوه بر این‌که با توجه به آنچه در ارتباط با معنای گوناگون حرف جر «فی» گفته شد، نمی‌توان تنها با استناد به آن، چنین برداشت جدیدی را از این فراز از زیارت‌نامه داشت.
 
منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| منظور از شفاعت در زیارتنامه حضرت معصومه(س): «یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ‏»، چیست؟

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

3
آبان

آیا امام رضا(ع) هنگام دفن حضرت معصومه(س) در قم حاضر بودند؟

آیا امام رضا(ع) هنگام دفن حضرت معصومه(س) در قم حاضر بودند؟ همراهان حضرت معصومه(س) در سفر به ایران چه افرادی بودند؟

 

 



پاسخ:

 ۱. در کتاب «تاریخ قم» نوشته حسن بن محمد بن حسن قمى‏(قرن چهارم هجری) و نیز بخشی از ضمیمه جلد 48 بحار الانوار به نقل از کتاب «تاریخ قم» در ماجرای دفن بدن مطهر حضرت معصومه(س) دو قول نقل شده است:

الف. حسن بن محمد قمى می‌گوید: خبر دادند مرا بزرگان قم از آباء خود که وقتى مأمون حضرت رضا(ع) را در سال دویست هجرى به مرو براى ولایت عهدی خواست، در سال دویست و یک فاطمه خواهرش به قصد دیدار برادر خارج شد همین که به ساوه رسید، مریض شد، پرسید: «چقدر راه است بین ساوه و قم؟» گفتند: ده فرسخ فرمود: «مرا ببرید به قم» او را به قم بردند و در منزل موسى بن خزرج بن سعد اشعرى وارد شد.

بنابر صحیح‌ترین روایات وقتى خبرش به قم رسید بزرگان قم به استقبال او رفتند، پیشاپیش آنها موسى بن خزرج بود وقتى خدمت حضرت معصومه رسید مهار ناقه‌اش را گرفته به منزل خود رسید و در خانه او هفده روز بود آن‌گاه از دنیا رفت.

موسى دستور داد او را غسل داده کفن کردند و نماز بر او خوانده و در زمینى که متعلق به موسى بود دفن کردند و اکنون مزار مقدس اوست. بر فراز قبرش سقفى از بوریا ساختند تا بالأخره زینب که دختر حضرت جواد(ع) بود بر فراز قبر او قبه‌اى ساخت.

ب. به من خبر داد: حسین بن على بن حسین بن موسى بن بابویه از محمّد بن حسن بن احمد بن ولید که وقتى فاطمه(س) از دنیا رفت، او را غسل داده کفن کردند و بدن او را به قبرستان بابلان بردند و او را در سردابى گذاشتند که برایش حفر شده بود. قبیله سعد اختلاف کردند از این‌که چه کسى او را داخل سرداب گذارد. سپس همه قبول کردند که خادم پیرمردى از این قبیله به نام قادر مباشر این کار شود همین که از پى او فرستادند دیدند دو سوار از طرف بیابان می‌آیند هر دو نقاب دارند نزدیک جنازه که رسیدند نماز خواندند بر او و وارد سرداب شدند و جنازه را در سرداب گذاشته دفن کردند بعد از سرداب خارج شده بدون این‌که با کسى صحبت کنند سوار شده رفتند هیچ‌کس نفهمید آنها که بودند.

شاید بتوان گفت که آن دو نفر حضرت امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بوده‌اند.

۲. درباره همراهان حضرت معصومه(س) باید گفت:

روشن است که حضرت معصومه(س) در شرایط حاکم بر آن عصر و ناامنى جاده‌ها، با همراهانى قابل اعتماد و مسلح به مسافرت پرداخت. ولی در منابع تاریخی و نیز کتاب «تاریخ قم» - که به جریان سفر حضرت معصومه(س) می‌پردازد - نامی از این افراد نیامده است.
البته یکی از پژوهشگران معاصر درباره همراهان حضرتشان می‌گوید: حضرت معصومه(س) در رأس یک قافله 22 نفری متشکل از علویان و برادران امام رضا(ع) برای دیدار با آن امام همام رهسپار ایران گردید.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| آیا امام رضا(ع) هنگام دفن حضرت معصومه(س) در قم حاضر بودند؟

 

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...