27
دی

علت ظلم‌هایی که بر اهل بیت‌علیهم السلام شده است‌

 

امام حسن عسکری‌علیه السلام فرمودند: بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل به قتل و کشتار ما اهل بیت‌علیهم السلام پرداختند.
1- آنها (بنی امیه و بنی عباس) خودشان می‌دانستند که خلافت حق آنها نیست؛ لذا می‌ترسیدند که ما ادعای خلافت کنیم و خلافت در جای (اصلی) خود مستقر شود.
2- آنها از طریق اخبار متواتر فهمیده بودند که حکومت جباران و ستمگران به دست قائم ما (امام مهدی‌علیه السلام) نابود خواهد شد و آنان شک نداشتند که خودشان از جباران و ستمگران هستند؛ از این جهت در کشتار اهل بیت رسول خداعلیهم السلام و نابود کردن نسل ایشان کوشیدند تا بلکه با این کار، مانعِ تولّد قائم‌علیه السلام شوند و یا ایشان را به قتل رسانده باشند؛ اما خداوند (متعال) نخواستند که قضیه او (قائم‌علیه السلام) حتی بر یک نفر از آنها (خلفای اموی و عبّاسی) معلوم شود تا زمانی که نور خویش را کامل گرداند، هرچند کافران خوش نداشته باشند.

چرا امام حسن عسکری‌علیه السلام همواره در زندان بودند؟
طاغوت‌های بنی‌عبّاس از چند جهت در مورد امام حسن عسکری‌علیه السلام ترس و نگرانی داشتند و حساس بودند: جمعیت شیعیان در آن عصر، به خصوص در عراق بسیار بود و طاغوتها می‌ترسیدند که آنها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام حسن عسکری‌علیه السلام تاج و تخت عباسیان را واژگون نمایند.
1- شیعیان در این زمان به قدری نیرومند بودند که احمد بن عبید اللَّه بن خاقان می‌گوید: جعفر کذّاب (برادر دروغ‌گوی امام حسن عسکری‌علیه السلام که بعد از ایشان به دروغ ادعای امامت کرد) نزد پدرم (عبید اللَّه که دارای مقام عالی در دربار خلیفه عبّاسی بود) آمد و گفت: مقام برادرم را به من بده و من هم در عوض، سالی بیست هزار دینار برای تو می‌فرستم.


پدرم به او تندی کرد و با خشم و ناسزا به او گفت: ای احمق نادان! خلیفه، به روی معتقدین (و شیعیان) به امامت پدرت و برادرت (امام حسن عسکری‌علیه السلام) شمشیر کشید، تا آنها را از این اعتقاد برگرداند، (ولی) نتوانست؛ بنابراین اگر آنها و شیعیان، امامت تو را قبول دارند، (تو دیگر) نیاز به خلیفه و غیر او نداری؛ (ولی) اگر آنها تو را به امامت قبول ندارند، به وسیله ما هرگز نمی‌توانی به این مقام (امامت بر شیعیان) برسی. پدرم از آن به بعد، اصلاً به جعفر (کذّاب) اعتنایی نکرد، و تا زنده بود اجازه نداد که جعفر (کذّاب) نزد او بیاید.
2- از سوی دیگر باید به این مسأله مهم نیز توجه داشت که شیعیان توجه خاصی به امام حسن عسکری‌علیه السلام داشتند و اموال بسیاری را به محضر ایشان می‌رساندند، به عنوان مثال: آن حضرت یک‌بار صدهزار دینار (یعنی صدهزار مثقال طلا، که اکثراً از پول‌هایی بود که شیعیان به آن حضرت داده بودند) به یکی از دوستان و نمایندگان مورد اطمینانش به نام علی بن جعفر همّانی داد تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج، تقسیم کند، و بار دیگر صدهزار دینار برای او فرستاد و بار سوم سی‌هزار دینار برای او حواله کرد.
3- تلاش‌های سیاسی امام حسن عسکری‌علیه السلام، نامه‌ها و پیک‌های ایشان، فعالیت شاگردان و نمایندگان ایشان، گفتار سازنده و حرکت‌بخش ایشان و… همه و همه نشان می‌داد که ایشان نه تنها هرگز تسلیم دستگاه طاغوتی بنی‌عباس نیست؛ بلکه زمینه‌سازی فرهنگی و سیاسی عمیق و گسترده‌ای بر ضدّ آن دستگاه و حکومت انجام می‌دادند.
4- طبق روایات متعدد و متواتر، همه مسلمان‌ها می‌دانستند که سرانجام قائم آل محمد حضرت مهدی‌علیه السلام ظهور می‌کند و واژگونی تاج و تخت شاهان و سلاطین جور و ستم در سراسر جهان به دست ایشان انجام خواهد شد؛ و از طرف دیگر هم می‌دانستند که این مصلح جهانی از نسل امام حسن عسکری‌علیه السلام است؛ لذا در مورد ایشان، بسیار حساس بودند و احساس خطر می‌کردند؛ بر همین اساس حضرت مهدی‌علیه السلام از زمان تولد در سال 255 حتی در عصر پدر بزرگوارشان (تا سال 260 بعضی 5 سال) جز برای یاران و شیعیان مخصوص (از دیدگان افراد دیگر) مخفی بودند.
عالم خبیر محدث قمی در این باره می‌نویسد: سه نفر از خلفای بنی‌عباس خواستند که امام حسن عسکری‌علیه السلام را بکشند؛ زیرا به آنها خبر رسیده بود که حضرت مهدی‌علیه السلام در صلب ایشان است. آنها امام حسن عسکری‌علیه السلام را چندین بار زندانی نمودند.
همچنین روایت شده است که امام حسن عسکری‌علیه السلام هنگام ولادت حضرت مهدی‌علیه السلام فرمودند: ظالمان پنداشتند که مرا می‌کشند تا اینکه نسل مرا قطع نمایند، آنها قدرت خداوند قادر را چگونه دیده‌اند؟!
این عوامل و نظیر آن، موجب شد که طاغوتیان بنی‌عباس، سخت‌ترین فشار و اختناق و سانسور را بر امام حسن عسکری‌علیه السلام و یاران ایشان وارد سازند. امام برای حفظ یاران خود به پنهان‌کاری و رازپوشی تأکید می‌کردند، تا آن‌جا که عثمان بن سعید عمری یار مخصوص ایشان (و اولین نایب خاص امام مهدی‌علیه السلام) در لباس روغن‌فروش مطالب را محرمانه از امام‌علیه السلام به شیعیان و برعکس گزارش می‌داد؛ از این رو به او سَمّان (روغن‌فروش) می‌گفتند.
تبلیغ حتی در زندان (هدایت دو زندان‌بان)
روایت کرده‌اند که؛ بنی عباس داخل شدند بر صالح بن وصیف، زمانی که صالح امام حسن عسکری‌علیه السلام را در زندان حبس کرده بود و به او گفتند: تنگ بگیر (سخت‌گیری کن) بر امام‌علیه السلام و وُسعت مده بر او (او را راحت نگذار).
صالح گفت: من چه کار کنم با او؛ چرا که من ایشان را به دست دو نفری که از بدترین اشخاص می‌باشند، سپردم؛ امّا هر دو نفر اهل نماز و روزه شده‌اند و در عبادت به مقامی عظیم رسیده‌اند، پس امر کرد آن دو نفر را آوردند، آن دو نفر را عِتاب (برخورد بدی) کرد و گفت: وای بر شما! شأن شما با این شخص چیست؟ آن‌ها گفتند: چه بگوییم در حق مردی که روزها را روزه می‌گیرد و شب‌ها را تا به صبح به عبادت مشغول است و تکلّم نمی‌کند با کسی و به غیر از عبادت به چیز دیگری مشغول نمی‌شود، و هر وقت او بر ما نگاه می‌کند، بدن ما می‌لرزد و چنان می‌شویم که گویا مالک نفس خود نیستیم و نمی‌توانیم خودمان را نگه داریم. آل عباس چون این حرف‌ها را شنیدند، از نزد صالح بن وصیف در کمال ذلّت به بدترین حالی برگشتند.

منبع:

سیری در زندگانی امام حسن عسکری علیه‌السلام، محمدحسین زارعی

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...